دیباج یکی از شهرهای شهرستان دامغان در استان سمنان است. این شهر در ۵۵ کیلومتری شمال شهر دامغان جای دارد.
دیباج خود شامل روستاهای قلعه، ورزن و زردوان است. پیشتر آنرا چهارده ویا چهارده رودبار میخواندند. هرچند هنوز این نام بین مردم محلی رایج است اما از سال ۱۳۷۵ بصورت رسمی این منطقه به شهر تبدیل شد و اکنون دارای شهرداری است.
این شهر همچنین مرکز دهستان رودبار در بخش مرکزی شهرستان دامغان نیز محسوب میشود. آب و هوای دیباج، در زمستان سرد و در تابستان معتدل است.
نامگذاری
چهارده قبلاً از چهار روستای کوچکتر تشکیل میشد. علاوه بر سه روستایی که در بالا نام برده شد، روستا یا ده چهارم امین آباد نام داشت که اکنون خراب ده نامیده میشود و هر سال در هشتم محرم مردم به یادبود مردگان این ده در آنجا گرد میآیند. بنا به گفته مردم محلی این ده در گذشته بر اثر حمله سپاهیان یا بلایای زمینی ویران شدهاست. امروزه اندکی بنای مخروبه در محل این ده دیده میشود.
نام جدید این شهر از امامزادهای به همین نام در این مکان اقتباس شدهاست. مقبره منسوب به محمد پسر جعفر صادق امام ششم شیعیان دوازده امامی که ملقب به امامزاده محمد دیباج است در محله قلعه در جنوب غربی شهر واقع شدهاست.
مردم و زبان
جمعیت این شهر بر طبق سرشماری سال ۱۳۸۵، برابر با ۲٫۵۱۲ نفر بوده است . اغلب مردان برای کار به دامغان، سمنان ویا گرگان مهاجرت میکنند.
نزدیک به همه مردم این شهر مسلمان و شیعه دوازده امامی هستند. زبانشان کمی نزدیک به مازندرانی است.
محصولات کشاورزی و دامپروری
این شهر به خاطر آب و هوای کوهستانی، مستعد پرورش محصولات باغی و دامپروری است. مانند شهمیرزاد سمنان، در اینجا هم گردو از عمده میوههای باغی، در کنار گیلاس، انگور، آلبالو، زردآلو و سیب میباشد. درکنار اینها، سیب زمینی و گندم دو محصول عمده کشاورزی واین ناحیهاست. آب کشاورزی و آشامیدنی از چشمههای مختلف طبیعی که در اطراف شهر هستند تهیه میشود.
محصولات دامی
شهر دیباج دارای سه هزار هکتار مرتع و بیست هزار راس گوسفند و بز میباشد که در سه نوع مرتع تالیف میکنند. 1-مراتع زمستانه در اطراف دیباج 2-مراتع میانبد در منطقه کشت و دشت 3- مراتع ییلاقی (سربند-چهار گنبدان-سنگ بن –لار کوه وزندان و پلاش)که حدود 30% مردم از راه پرورش گوسفندان داشتی امرار معاش میکنند البته این درصد در قدیم 80% بوده است با توجه به خشکسالیهای اخیروفقیر شدن مرتع اکثر دامداران بزرگ دامهای خود را فروختهاند . در اواخر فروردین ماه گوسفندان از اطراف دیباج به مراتع میا نبد رفته که در اواسط اردیبهشت ماه به بنه (خیل ) میروند و کار دوشیدن شروع میشود. درحال حاضر هم اولین جشنواره آیئن امامداری یا(شیردوشان)در کنار امامزاده محمد دیباج برگزار شد.
برچسبها:
شهر امیریه یکی از شهرهای شهرستان دامغان در استان سمنان است. جمعیت این شهر بر طبق سرشماری سال ۱۳۸۵، برابر با ۱٫۷۷۳ نفر بوده است .
امیریه قبلاً روستایی با عنوان «امیر آباد» بود. بافت شهر از خانههایی قدیمی و کهن تشکیل شده است. در بخشی از امیریه شهرکی نوساز نیز ساخته شده است.
باغهای پسته، زردآلو، انار، سنجد و مزارع هندوانه و خربزه که محصولات این منطقه جزو بهترین محصولات تره بارهای شهرهای اطراف میباشد.
برچسبها:
بیارجُمَند ، بخش و شهری در استان سمنان . نام شهر ظاهراً از ترکیب نام دو قریة بیار (جمع بئر به معنای چاه ) و جُمند در قومس * (= کومش ) پدید آمده است . بیارجمند در گذشته ولایت «بیار و جمند» را تشکیل می داده است . مقدسی در قرن چهارم مطالب فراوانی دربارة بیار، که اجداد مادری او اهل آنجا بوده اند، ذکر کرده است . به نوشته او، بیارشهرمانندی در کورة قومس بوده که دژ و بارو و مزارع و تاکستان و باغهای میوه داشته است . وی همچنین از پرورش شتر و گوسفند و تولید روغن در آنجا یاد کرده و می نویسد که ، شهر منبر (مسجد جامع ) و بازار نداشته ، و خرید و فروش در خانه ها انجام می شده است . در این منطقة کم آب ، آسیابها در زیرزمین ساخته شده بوده و آب از بالا بر آنها می ریخته است . اهالی شهر در ضدیّت با کرّامیّه سخت تعصب داشته اند. در زمان مقدسی ، شهر از دست دیلمیان در آمده بوده است و سامانیان بر آن حکومت داشته اند (ص 26، 356، 357، 367؛ ایرانیکا ، ذیل «بیار»).
در 388، ابن اسفندیار (ج 2، ص 8)، از قلعة جُمند (جومند) نام می برد که ابوعلی حمویه ، نصربن حسن فیروزان را در آنجا پناه داد. در 407 نصر از بیار و جومَند به ری رفت و از ترس قابوس و لشکریانش ، راه بیابان را طی کرد (رشیدالدین فضل الله ، ص 144؛ عتبی ، ص 360). یاقوت حموی بیار را شهری در قومس بین بسطام و بیهق ضبط کرده و چندتن از ادبا و علمای آنجا را نام برده است (ج 1، ص 772).
در اوایل قرن هشتم ، حمدالله مستوفی بیار را شهری متوسط و با هوای معتدل ، از اقلیم چهارم در خراسان دانسته ، که حاصلش غله و اندکی میوه است (ص 150). در دورة سربداران (737ـ 788) بیارجمند و مناطق اطراف آن به دست امیر عبدالرزاق سربدار افتاد (پطروشفسکی ، ص 52). خوافی در بیان وقایع 740، از تصرف بیارجمند و نواحی اطراف از جمله دامغان و بسطام و سمنان ، به دست وجیه الدین مسعود باشتینی سربدار خبر می دهد (ج 3، ص 59).
در 864، سلطان حسین میرزا (از سلسلة تیموریان ) به دلیل ناامنی و غارت قبایل عرب در نواحی بیار و جمند، عبدالعلی ترخان را به سرکوبی آنان فرستاد (خواندمیر، ج 4، ص 122). از اواخر قرن دوازدهم به بعد، جهانگردان اروپایی که از حاشیة شمالی کویر بزرگ گذشته اند، درباره بیار مطالبی نوشته اند. کاپیتان کلارک به حدود دویست خانه و آبیاری با قنات در بیار اشاره می کند ( ایرانیکا ، همانجا؛ نیز
رجوع کنید به شیندلر، ص 168). مک گرگور در اوایل قرن چهاردهم / اواخر قرن نوزدهم ، در سفر خود به منطقة کویر مرکزی ایران ، گذشتن از منطقة بین سمنان و بیارجمند و سبزوار
در شمال ، و یزد و نایین و بیابانک در جنوب را از گذشتن از دریاها خطرناکتر می داند (ص 102). در دورة قاجاریه ، بیارجمند از بلاد خراسان ، نزدیک سبزوار، بود و جایی خوش و هوایی دلکش داشت (شیروانی ، ص 152). اعتمادالسلطنه سخنان پیشینیان را دربارة بیار تکرار کرده و اطلاع جدیدی از وضع آن زمان شهر به دست نداده است ( رجوع کنید به ج 1، ص 520). وی جومند را نام قلعه ای در قومس که برخی آن را جومَندر و جوزْمندر نوشته اند، ضبط کرده است (ج 4، ص 2293). در 1311 ش ، بیارجمند از بلوکات شاهرود، در مجاورت بلوکات فرومَد، خارتوران ، طرود و زیراِستاق بود که مرکز آن بیار و محصولات مهم آن پنبه و انگور و توتون بود (کیهان ، ج 2، ص 207، ج 3، ص 177).
امروزه ، بیارجمند مرکز بخشی به همین نام در شهرستان شاهرود از استان سمنان است . بخش بیارجمند در منطقة کویری و مشتمل بر دو دهستان به نامهای خارتوران / خارطوران (به مرکزیت زمان آباد؛ در نیمه اوّل قرن نهم ، حافظ ابرو خاروطبران را ترکیب دو قریة خار و طبران می داند رجوع کنید به ج 2، ص 107) و بیارجمند (به مرکزیت خانخودی ) است . از شمال به بخش میامی (شهرستان شاهرود)، از مشرق به بخشهای داورزن و رودآب (شهرستان سبزوار) و بخش انابد/انابت (شهرستان برداسکن )، از جنوب به بخشهای مرکزی و دستگردان (شهرستان طبس ) و از مغرب به بخش مرکزی شاهرود محدود است . آبادیهای آن عمدتاً در دشت قرار دارد، به طوری که در 1375 ش از 126 آبادیِ بخش ، استقرار 96 آبادی در دشت ذکر شده است (مرکز آمار ایران ، 1376 ش الف ، ص 7). مهمترین کوههای آن عبارت اند از: کوه پیغمبر (مرتفعترین قله : 265 ، 2 متر) در جنوب آبادی زیور و جنوب غربی آبادی صالح آباد در حدود 123 کیلومتری جنوب شرقی بیارجمند؛ کوه منفرد آسیاب (مرتفعترین قله : 055 ، 2 متر) در حدود ده کیلومتری شمال غربی بیارجمند؛ سوخته کوه (مرتفعترین قله : 416 ، 2 متر) در حدود هفده کیلومتری شمال غربی شهر بیارجمند؛ قلعه آهو (مرتفعترین قله : 920 ، 1 متر) در حدود پانزده کیلومتری شمال غربی شهر بیارجمند؛ یَزدو (مرتفعترین قله : 641 ، 1 متر) در جنوب آبادیِ یزدو در حدود 23 کیلومتری جنوب شرقی شهر بیارجمند؛ و چاریانو (مرتفعترین قله : 620 ، 1 متر) در حدود دوازده کیلومتری شمال غربی شهر بیارجمند. رود کال شوراب ، خارتوران و رودهای موسمی و سیلابی کالِتگوک ، کالِتلخه بو و آب گورخو در آن جریان دارد.تلخاب از چشمه های مشهور بیارجمند (با آب نسبتاً شور)است . آبیاری زمینهای زراعی با چندین رشته قنات و چاههای عمیق و نیمه عمیق صورت می گیرد و بیشتر آبادیهای آن کشتزارهای موقت دارد.
محصولات عمدة آن گندم ، جو، پنبه و زیره است که بعضی صادر می شود. ازگیا، کتیرا و گز و تاغ دارد و از زیا، روباه و شغال و گرگ و آهو و خرگوش و کبک در آن یافت می شود (ایران . وزارت دفاع . ادارة جغرافیائی ارتش ، جاهای متعدد). نواحی شمالی و دامنه های آن ، مراتعِ دامهاست ، به طوری که بیارجمند قشلاق دامداران سنگسری است . دهستان خارتوران نیز قشلاق طایفة سنگسری و کردهای قوچانی و گله داران تُرشیزی است (حقیقت ، ص 261،263). شترداری در برخی نواحی آن رایج است . دارای صنایع دستی قالی ، قالیچه ، پشتی ، گلیم و نمد است . فرشبافی آن با طرحهای سبزواری ، کاشی ، بلوچی و تنگی و نقشهای گلریز، جقه ای و چهارخانه مشهور است (ایران . وزارت دفاع . ادارة جغرافیائی ارتش ، جاهای متعدد).
طبق قانون تقسیمات کشوری مصوب 16 آبان 1316، بخش بیارجمند در شهرستان شاهرود از استان دوم (مازندران ) تشکیل شد. در 1340 ش ، با جدا شدن سمنان از استان دوم ، تابع فرمانداری کل سمنان گردید . زبان اهالی ، فارسی با گویش محلی است و مردم منطقه پیرو مذهب شیعه (اثنا عشری ) و سنی حنفی اند .
جمعیت بخش بیارجمند در 1375 ش ، حدود 000 ، 7 تن بود که از این تعداد حدود 850 ، 3 تن در دهستان خارتوران به سر می بردند. بقعة مشهور به قبر حضرت جرجیس پیغمبر در فریدا (=فریدر از آبادیهای دهستان خارتوران ) قرار دارد (ایران . وزارت کشور. ادارة کل آمار و ثبت احوال ، ج 1، ص 279).
شهر بیارجمند (جمعیت طبق سرشماری 1375 ش : 626 ، 2 تن )، در ارتفاع 1080متری در 112 کیلومتری جنوب شرقی شهر شاهرود، در دشت گسترده ای در جانب جنوبی رشته کوه البرز شرقی و حاشیة شمالی دشت کویر واقع است . راه اصلی شاهرود ـ سبزوار از شمال آن می گذرد. میانگینِ حداکثر
مطلق دمای آن در تابستان ْ44 و میانگین حداقل آن در زمستان ْ15- است . بارش سالانة آن نیز حدود 110 میلیمتر است . دق بیارجمند (شوره زار) در جنوب شرقی شهر بیارجمند در شمال آبادی دره دایی قرار دارد ( جغرافیای کامل ایران ، ج 2، ص 776). بیارجمند با راه اصلی به شهرهای میامی و شاهرود در شمال و شمال غربی و نیز به شهر داورزن و سبزوار مرتبط است . خانخودی و زمان آباد نیز از طریق راههای فرعی با بیارجمند ارتباط دارند. شهر دارای مسجد جامع (متعلق به دورة افشاریه ) و چند زیارتگاه از جمله «پیر بریانه » و «پیر آهوان » است . جشن سَدة مردم بیارجمند از مهمترین جشنهای محلی منطقه است که پنجاه و پنج روز مانده به آخر سال برگزار می شود. اهالی معتقدند که با شروع گرما، مقدمات سبز شدن گیاهان بویژه گندم فراهم می شود و لذا در این روز در محله های شهر، سده (بوته های بیابانی با گُلهای سفید و ریز) روشن می کنند .
برچسبها:
پيشينه تاريخي:
این شهر از دیرباز یکی از شهرهای چهاردهمین ایالت تاریخی (ورن ) یا (ورنه ) از تقسیمات 16 گانه باستانی بوده است . برخی از محققان و مورخان این شهر را جزو ایالتهای مادها و برخی دیگرجزو ایلتهای پارتها به حساب می آوردند.
ويژگي هاي جغرافيايي:
شهرستان سمنان مرکز استان سمنان است. این شهرستان در 205 کیلومتری شرق تهران و برسر راه تهران به خراسان واقع شده است. سمنان با وسعتی در حدود22119 کیلومتر مربع در دامنه جنوبی رشته کوه های البرز واقع گردیده و از شمال به استان مازندران ازجنوب به دشت کویر از شرق به شهرستان دامغان و از غرب به شهرستان گرمسار محدود می گردد و ارتفاع آن از سطح دریا 1117 متر می باشد. سمنان نیز به مانند دیگر شهرستانهای استان مهد و زاگاه شخصیت ها و مفاخر بزرگ علمی و فرهنگی و عرفانی بوده است و از گذشته های دوره همواره به عنوان شهری که صاحب بزرگان دین و علم بوده مطرح شده است . بزرگانی مانند حاج ملاعلی حکیم الهی سمنانی، مشتاق سمنانی، شیخ محمد فانی سمنانی، ملا غلام حسین هراتی، شهاب سمنانی هنرمند و عارف قلندر مشهور و بسیاري از شخصیت های دیگر از بزرگان این منطقه می باشند که در تاریخ دین و عرفان و هنر خوش در خشیده اند.
صنايع دستي و سوغات:
تنوع اقلیم این شهر همچنانکه در کل استان مشهود بوده توانسته انواع صنایع دستی و هرهای سنتی را در دل مردمی که در دل مردمی که در این خطه زندگی می کردند ایجاد و باعث رونق اقتصادی و بروز احساسات و تجلی آن در هنرهای بومی منطقه و صنایع دستی گردد و تا به امروز این هنرها سینه به سینه با افت و خیزهای فراوان به عصر حاضر منتقل شود بطوری که در گذشته هنرهای کاربردی گیوه بافی، کلاه مالی ، مهرسازی و نمدمالی سفال گری و … از رونق بسیاری برخوردار بوده و به همراه سوغاتی همچون – نان سنتی ، شیرمال ، کماچ ، گل نرگس و … توشه راه مسافران رهگذر این شهر می شود.
گويش سمنانی
زبان سِمنانی، یکی از زبانهای ایرانی است.زبان سمنانی از شاخهٔ زبانهای ایرانی شمال غربی است و در عین حال زبان انتقالی میان زبانهای ایران مرکزی و زبان گیلکی به شمار میآید.این زبان با برخی واژههای متداول در خانواده زبانهای ایرانی، خود زبانی مستقل و کم وبیش خودکفا میباشد. در گروهبندی زبانهای ایرانی نو، زبان سمنانی متعلق به گروه زبانهای مرکزی ایران است. این زبان دارای لهجههای گوناگونی است که هیچکدام کار یک لهجه را یکسره تمام نکردهاند.
کریستن سن که در حدود سال ۱۹۱۴ درباره این زبان پژوهش نموده، میگوید:
زبان سمنانی به قدری با سایر لهجههای ایرانی نظیر مازندرانی و گیلکی و غیره اختلاف دارد که خود ایرانیها میگویند، بدون اینکه این زبانها را فرا گرفته باشیم، درک میکنیم ولی زمانیکه دو سمنانی با هم صحبت میکنند، هرگز زبان آنها را نمیفهمیم.سمنانی زبانی انعطافناپذیر است. واژههای بیگانه را به سختی میپذیرد و حتی به نظر میرسد که تا حدود یکی دو سده گذشته در مقابل ورود واژههای فارسی نیز مقاومت به خرج داده باشد. همچنین خاصیت ترکیبپذیری و ساخت واژههای جدید در این زبان در مقایسه با فارسی بسیار ضعیف است.
دستور زبان
برخی از این دستورات بر این پایهاند:
>> دستورات جمع
نامهایی که آخر آنها در مفرد حرف «یا» بیاید در جمع تغییری نمیکنند: کُنجی(مفرد)-کُنجی(جمع)= کنجد.
نامهایی که آخر آنها حرفی صامت بیاید در جمع «یا» به آخر آنها افزوده میگردد: غَلیف(مفرد)-غَلیفی(جمع)= کماجدان.
نامهایی که آخر آنها مصوت کوتاه است، در جمع مصوت کوتاهشان تبدیل به «اِی» میشود: رَجه(مفرد)-رَجِی(جمع)= بندی که بر آن رخت پهن کنند.
نامهایی که آخر آنها مصوت بلند باشد نیز در جمع مصوت بلندشان تبدیل به «اِی» میشود: اَستا(مفرد)-اَستِی(جمع)= هسته.
>> دستورات مؤنث و مذکر
سوم شخص مفرد فعل ماضی، مونث و مذکر دارد: ژوبِشا(مذکر)-ژینبِشیا(مؤنث)= او رفت.
افعالی که آخر آنها در ریشه زمان گذشته حرف صامت «دال» باشد، صرف مذکر و مؤنث آنها یکسان است: ژوهاکرد(مذکر)-ژینهاکرد(مؤنث)= خاو کرد.
افعالی که آخر ریشه زمان گذشته آنها حرف صامت «ت» باشد در مؤنث مصوت کوتاه «-َ» به کلمه اضافه میشود: ژوبُخُت(مذکر)-ژینبُخُتَه(مؤنث)= خوابید.
سوم شخص فعل بودن در مذکر و مؤنث یکسان نیست: ژوگوزَه(مذکر)-ژینگوزِه(مؤنث)= او بزرگ است.
صفات با اسامی مذکر و مؤنث، تذکیر و تأنیث پیدا میکنند و با اسناد فعل بودن در سوم شخص تذکیر و تأنیث آنها آشکار میشود: دِزار اِسبیَه= دیوار(مذکر) سفید است.
عدد «یک» تذکیر و تأنیث دارد. عدد یک مذکر با معدود مفرد مذکر و عدد یک مؤنث با معدود مفرد مؤنث میآید: آی وَشکا= یک پسر – اییَه دخترَه= یک دختر.
صفت اشاره مفرد برای اشاره نزدیک با نامهای مذکر و مؤنث مفرد حالت تذکیر و تأنیث پیدا میکند: اِن موتَر= این کبوتر نر – اِنَه کوتَرَه= این کبوتر ماده.
صفت اشاره مفرد برای اشاره به نزدیک با نامهای جمع مذکر و مؤنث تغییری نمیکند و مفرد مذکر آن با این نوع اسمی بکار میرود: اِن شیلِّکی تُرشیَن= این زردآلوها ترش هستند.
نامهایی که از زبانهای دیگر وارد میشوند، گروهی مذکر و پارهای جزء اسامی مونث طبقهبندی میگردند: ماشین و دیپلم= مذکر – صَندلیَه و کُمُدَه= مؤنث.
برچسبها:
شهر مجن با جمعيتی حدود 8000 نفر در 33 کیلومتری شمال غربی شاهرود در دامنه رشته کوه های البرز شرقی با ویژگی های منحصر بفرد خود ، ماسوله کویر ایران لقب گرفته است . بافت قدیمی این شهر که بر بلندای کوهی قرار گرفته مانند روستای ماسوله گیلان به گونه ای ساخته شده که بام هر خانه حیاط خانه فوقانی است و این عامل چشم انداز بی نظیری را بوجود آورده است. این شهر از شمال و شمال غرب به استان گلستان و از جنوب شرق به شهرستان شاهرود محدود می شود. مجن با جاذبه های گردشگری متعدد و مردمانی خونگرم که بیشتر آنان به کشاورزی و دامپروری مشغولند، مستعد تبدیل شدن به قطب گردشگری منطقه است .
بزرگتر ها و ریش سفیدان شهر نام مجن را بر گرفته از «جنت» می دانند و این نامگذاری به دلیل وجود درختان سر به فلک کشیده بوده به کونه ای که نور خورشید به علت انبوه درختان به زمین نمی رسیده است .از نظر قدمت تاریخی وجود آثار و قلعه هایی در اطراف شهر و سفالینه هایی که در تپه های اطراف باقی مانده است و نیز وجود دو درخت کهنسال اورس که در منطقه به نام « سور » مشهور است ، نشانگر این است که از زمان جاری شدن چشمه های آب , زندگی نیز حضور خود را در این منطقه خوش آب و هوا آغاز کرده است .در بافت قدیم شهر ، زیبایی دل انگیزی از کاربرد معماری بومی و اقلیم منطقه به چشم می خورد . مصالح بکار رفته در خانه ها از سنگ و چوب می باشد . روی دیوارهای سنگی اندود کاهگل بکار رفته و نمای ان را با گل قرمز اندود می نمایند. کوچه های تنگ و پر پیچ و خم و شیب دار آن با شیوه ساخت منازل مسکونی چشم انداز بافت را زیبا نموده است .در این شهر که در دامنه جنوبی رشته کوه البرز آرمیده ، می توان چهار فصل سال را به خوبی احساس نمود . با آغاز فصل بهار و رویش انواع گلهای وحشی ، سبزی های صحرایی و گونه های دارویی نوروز طبیعت را نوید می دهند .
مناطق دیدنی اطراف مجن :و جود مرتفع ترین قله البرز شمال شرق یعنی شاهوار با ارتفاعی بالغ بر 3945 متر از سطح دریا که به عنوان بام البرز شرقی محسوب می شود با جامه ای سپید خستگی را از تن گردشگران بیرون می کند.موقعیت اقلیمی خاص منطقه شرایط را برای رشد گونه های مختلف گیاهی از قبیل شنگی های صحرایی ، پونه ، سر شو ، ریواس ، کما ، گون و زرشک فراهم کرده است .از مکانهای دیدنی اطراف این شهر می توان به آبشار بی نظر تنگه داستان اشاره کرد که در شمال شهر مجن واقع شده است ، این آبشار در تنگه ای موسوم به تنگه داستان واقع شده که این تنگه در اثر زلزله ای در سالهای بسیار دور رخ داده ایجاد شده و رود خانه منتهی به آبشار از این تنگه میگزرد .که این تنگه هم خود بسایر دیدنی است ، طول تنگه در حدود 2 کیلومتر و عرض تقریبی 5 متر می باشد که کف تنگه کاملا با آب رودخانه اشغال شده است در مسیر رودخانه آبشار هایی با ارتفاع 5 تا 10 متری دیده میشود که به این علت گذر از تنگه بسیار جذاب و هیجان انگیز می باشد .
برچسبها:
بندر انزلی در طول جغرافیایی ۴۹ درجه و ۲۸ دقیقه و عرض جغرافیایی ۳۷ درجه و ۲۸ دقیقه واقع شدهاست و ارتفاع آن از سطح دریا منهای ۲۶ متر میباشد. بندرانزلی از شمال به دریای خزر از جنوب به شهرستان صومعه سرا از شرق به شهرستان رشت و از غرب به شهرستان رضوانشهر متصل میباشد. شهرستان بندرانزلی در ناحیهای کاملاً جلگهای به صورت طولی و در ساحل دریای خزر واقع شده و دارای آب و هوای معتدل مرطوب میباشد. بخشی از محیط زیست طبیعی این شهرستان را دریا(۴۰ کیلومتر نوار ساحلی) و بخش مهم دیگر را اکوسیستم ارزشمند تالاب انزلی تشکیل میدهد. نام انزلی به پیشینه تاریخی اش در بیشتر شهرهای اروپایی شناخته شدهاست.
فاصله بندر انزلی تا تهران ۳۸۰ کیلومتر، تا مرکز استان ۴۰ کیلومتر و تا اولین فرودگاه ۳۵ کیلومتر میباشد. این شهرستان دارای آب و هوای معتدل مرطوب ساحلی بوده که در فصول مختلف سال شرایط آب و هوای مطلوبی را دارا میباشد. میزان بارندگی شهرستان بسیار بالا بوده به طوری که سالیانه متوسط ۱۸۹۲ میلی متر بارندگی دارد بیشترین بارندگی در ماههای شهریور و مهر با ۴۴۰/۹ میلی متر گزارش گردیدهاست. میزان رطوبت نسبی سالیانه به طور متوسط حدود ۷۱ تا ۹۷ درصد و درجه حرارت محیط زیست بین ۳/۵ تا ۲۸ درجه سانتی گراد در نوسان بودهاست.
برچسبها:
مرجَغل (مرجقل) یا تولَمشهر یکی از شهرهای استان گیلان در شمال ایران است.
این شهر با جمعیت ۶٬۴۷۱ نفر (برآورد ۱۳۹۰خ.) در بخش تولمات شهرستان صومعهسرا قرار دارد.
شهرداری این شهر در سال ۱۳۷۲ تأسیس شدهاست.
در قدیم
لغتنامه دهخدا به قول فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۲ مینویسد: مرجغل دهی است از دهستان تولم بخش مرکزی شهرستان فومن، در ۷هزارگزی شمال فومن بر کنار راه صومعه سرا به رشت، در جلگه مرطوب معتدل هوائی واقع و دارای ۲۷۸ تن سکنهاست. آبش از رودخانه شفت و استخر و محصولش برنج، توتون، سیگار و شغل مردمش زراعت است.
برچسبها:
بخش رانکوه آخرین بخش شرقی استان گیلان است . از شمال به دریای خزر ، از شرق به تنکابن مازندران ، از جنوب به رودبار الموت و رودبار حسینقلی خانی یا رودبار محمد زمان خانی و از غرب به دیلمان و لاهیجان محدود می شود . حد اصلی رانکوه در مشرق دریاسر بوده است . اما حدود صد سال است که لنگرود و دهکده های اطراف آن از لاهیجان جدا شده و به رانکوه ملحق شده است . از آن وقت تا امروز این بخش به نام رانکوه و لنگرود خوانده می شود .پهنای آن از کناره های لنگرود تا رودسورخانی که مازندران را از گیلان جدا می کند ، چهل چهار کیلومتر و درازای آن از مصب پلرود تا گردنه ی گون کل پنجاه و سه کیلومتر است زمین هموار و دشت آن ، از پای ارتفاعات تا کناره ی دریای خزر در امتداد املش نوزده تا بیست کیلومتر در نزدیکی سامان مازندران به سه کیلومتر می رسد و اراضی کوهستان آن شامل اشکور و سمام و شاهجان است .
شهر رانکوه در بخش رانکوه شهرستان املش واقع گردیده و مختصات جغرافیایی آن 50 درجه و 13 دقیقه طول شرقی و 37 درجه و 2 دقیقه عرض شمالی می باشد . از لحاظ موقعیت نسبی این شهر در منتها الیه بخش جلگه ای و ابتدای بخش پایکوهی شهرستان املش واقع گردیده و نسبت به سواحل دریای خزر نیز حدود 15 کیلومتر فاصله دارد . رودخانه کیارود در حاشیه بخش شرقی شهر به صورت شمالی – جنوبی جریان دارد .
شهر رانکوه از توابع شهرستان املش استان گیلان می باشد . رانکوه نسبت به رشت ( مرکز استان گیلان ) حدود 73 کیلومتر فاصله دارد .
وضع توپوگرافی :
شهر رانکوه در انتهای بخش جلگه ای و ابتدای بخش پایکوهی استان گیلان واقع گردیده ، بنابراین قسمتهایی از شهر شیبدار بوده و بقیه قسمت ها تقریبا مسطح و هموار هستند . بطور کلی اراضی بخش شمالی و تا حدودی مرکزی شهر همچنین قسمت کوچکی از بخش جنوبی دارای شیب تقریبا مناسب بوده ، در صورتیکه مابین قسمتهای مذکور ، راضی با شیب تند وجود دارد .
برچسبها:
اين شهر از شهرهاي كوهپايه اي گيلان است و بر دامنه كوههاي البرز و تالش ، در كناره رودخانه سفيد رود و در امتداد باغهاي انبوه زيتون قرار دارد. اين موقعيت جغرافيايي منظره زيبايي را از تركيب شهر سازي و طبيعت بوجود آورده است. اين شهر يك شهر ميان راهي و عبوري است. به همين دليل بسياري از مسافران ضمن توقف كوتاه در آن به خريد محصول عمده رودبار يعني زيتون و فراورده هاي آن مي پردازند. آب و هواي اين شهر كه در جنوب استان گيلان واقع شده از نوع آب و هواي مديترانه اي است كه داراي زمستانهاي معتدل و اندكي مرطوب و تابستانهاي گرم و خشك مي باشد.
رودبار در گذشته به نام هاي مختلفي از جمله خشكه رودبار ، رودبار محمد زمان خاني ، رودبار زيتون و پيلده رودبار بوده است كه نام رودبار به دليل جريان داشتن رودخانه سفيدرود در اين شهر مي باشد. شهرستان رودبار از نظر تاريخي قديمي شش هزار ساله داشته و داراي چهار بخش مركزي ، رحمت آباد و بلوكات ، خور گام ، عمار لو ميباشد.
اراضي شهرستان رودبار جمعاً 2/145398 هكتار است كه شامل 2/22383 هكتار اراضي زراعي، 78651 هكتار اراضي جنگلي و 44364 هكتار مرتع ميباشد.
گفتني است مناظر بسيار زيبا در ارتفاعات پوشيده از درختان هميشه سبز زيتون ، آبهاي معدني گوارا و نيز پيشينه تاريخي و ديرينه فرهنگي منطقه كه تپه مارليك از بارزترين نشانه هاي آن است ، اين شهرستان را به يكي از استعدادهاي مهم گردشگري تبديل كرده است .
شهرستان رودبار در مختصات جغرافیایی ۳۶ درجه و ۳۲ دقیقه تا ۳۷ درجه و ۷ دقیقه ازخط استوا و ۴۹ درجه و ۱۱ دقیقه تا ۵۰ درجه ۵ دقیقه طول شرقی از نصف النهار مبداء واقع شدهاست .این شهرستان با وسعت ۲۵۷۴ کیلومتر مربع دومین شهرستان استان گیلان به لحاظ و سعت است و از شمال به رشت، ازجنوب به استان قزوین و از غرب به فومن و استان زنجان محدود میشود.
شهرستان رودبار درکرانه سفیدرود و در منطقهای کوهستانی قرار گرفتهاست و آب و هوای آن تحت تاثیر هوای خشک و نیمه خشک ناحیه مرکزی قراردارد از نظر آب و هوایی این منطقه به ویژه شهر زیبای رودبار دارای آب و هوای مدیترانهای میباشند و رویش درختان زیتون در این منطقه گواه موضوع است. این منطقه درمسیر بادهای دایمی دره سفید رود قرارگرفته که بادهای منجیل آن معروف است. درواقع هنگام گذر از رودبار و رسیدن به رشت، گیلان باتمام تنوع و زیباییهایش به گونهای موجز و فشرده ازپیش چشم میگذرد.
جمعیت آن ۱۲۶۳۱۵ نفر است که از این تعداد ۶۹۶۲۰ نفر درمناطق شهری و ۵۶۶۹۵ نفر در مناطق روستایی سکونت دارند. این میزان جمعیت شهرستان رودبار که نسبت به مساحت آن ازسایر شهرستانهای استان کمتراست، این امکان را فراهم آورده تا اقوام گوناگون در کنار یکدیگر زندگی کنند و این امر منجربه تنوع مردم شناختی این شهرستان شدهاست که شامل نژادهای مختلفی چون تالشها،تاتها، کردها و گیلکها میباشد.
اقتصاد این منطقه بعلت شرایط خاص اقلیمی بر پایه کشاورزی و دامداری استوار است. مهمترین محصول آن زیتون میباشد که عمده ترین محصول کشاورزی شهرستان بوده و دارای فرآوردههای بسیاری چون روغن زیتون و صابون است.
رودبار به نامهای مختلفی از جمله «خشکه رودبار»، «رودبارمحمد زمان خانی»،«رودبار زیتون» «پیلده رودبار» معروف بودهاست که نام رودبار احتمالاً به دلیل جریان داشتن رودخانه سفید رود در این شهرستان پدید آمدهاست. رودبار ازنظر تاریخی دارای قدمتی ۶ هزارساله میباشد. آثار بدست آمده در تپه مارلیک حاکی از وجود تمدنی کهن دراین منطقهاست که مربوط به هزاره دوم قبل ازمیلاد میباشد گفتنی است.
درخت زیتون هم زمان با کوچاندن کردان از نواحی شمال سوریه و حلب، به این منطقه راه پیدا کرد. این اتفاق در زمان شاه عباس بزرگ، ۶۰۰ سال پیش رخ داد.
برچسبها:
مَنجيل از شهرهاي شهرستان رودبار در استان گيلان در کشور ايران است. منجيل مرکز تجاري شهرستان رودبار استان گيلان شناخته ميشود. سد سفيدرود در نزديکي اين شهر ساخته شدهاست.
جغرافيا
منجيل در منطقهاي کوهستاني در کرانه شرقي سفيدرود قرار دارد. اين منطقهاي به شدت بادخيز است. در سالهاي اخير چندين نيروگاه بادي براي توليد برق از بادهاي منطقه در منجيل نصب شدهاست.
مردم
جمعيت اين شهر 14,679 نفر است (آمار 1383خ). ساکنان قديمي شهر از گيل، تات، کرد هستند.
اقتصاد
درآمد اصلي مردم اين شهر از راه تجارت تامين ميشود. افراد از طارم سفلي و عليا و روستاهاي اطراف جهت تامين برخي نيازمنديهاي خود به منجيل مراجعه ميکنند. بخش ديگري از درآمد مردم اين شهر از راه فروش زيتون و فراوردههاي آن تامين ميشود. محصول اصلي اين شهر زيتون است و باغات زيتون بيشتر در حومه آن پراکندهاند.
انرژي
منجيل شهر انرژي گيلان شمرده ميشود. باد منجيل يکي از عوامل معروفيت اين شهر ميباشد که اغلب در بهار و تابستان با شدت بيشتري و در پاييز و زمستان با شدت کمتري ميوزد. اين باد از قديم معروف به هفت باد منجيل بوده و شدت ان بقدريست که درختان زيتون را اغلب به يک سمت خم ميکند. اوايل دهه هفتاد با تصميم دولت اقدام به خريد و نصب نيروگاه بادي از کشور دانمارک گرديد و پس از گذشت چند سال و فراگيري متخصصان داخلي، امروزه پروانههاي بادي در کشور توليد و در نيروگاه بادي منجيل نصب ميگردد و اين نيروگاه روز بروز بزرگتر و موثرتر ميگردد. سد سپيدرود نيز يکي ديگر از عوامل معروفيت و جذابيت منجيل است که در اوائل دهه 40 بدست نيروهاي فرانسوي در دهانه رودخانه سپيدرود واقع در شهر منجيل ساخته شد.
سدي در منجيل.رودخانههاي شاهرود و قزل اوزن در شهر منجيل بهم ميرسند و ابي که از اين رودخانهها ميايد در پشت سد سپيد رود و در درياچه سپيد رود ذخيره ميگردد تا نياز شالي کاران و کشاورزان گيلاني را در بهار و تابستان تامين نمايد.
آب و هوا
شهر منجيل محل تلاقي سه نوع اب و هواي معتدل خزر، کوهستاني البرز و گرم و خشک مرکزي ايران نيز ميباشد و از اين حيث نيز هوايي منحصر بفرد دارد.
نام منجيل
نام شهر منجيل پيش از ظهور اسلام مانگيل بودهاست.
تاريخ منجيل
بعد از فتوحات مسلمانان در سراسر ايران (با اينکه تا اقصي نقاط خراسان تحت نفوذ اعراب مسلمان در آمد) باز هم طبرستان و ديلمان از حملات آنان محفوظ ماند. خاندانهاي قديم آن ولايت، مانند اسپهبدان و قارنيان و خانواده جستان (حدود رودبار و منجيل) همچنان به آداب و رسوم خود زندگي ميکردند. همچنين، بسياري مذهب خود را نيز حفظ کردند، تا روزگاري که گروههاي از اعراب طرفدار خاندان علي و شيعيان زيديه به آن نواحي پناه بردند و مورد حمايت همان خانوادهها قرار گرفتند. چنانکه وقتي «داعي کبير» حسن بن زيد در آن نواحي سکني گزيد، جمعي کثير از مردم طبرستان و گيلان به طرفداري او برخاستند. همچنين در جنگهايي که ميان او و يعقوب ليث صفاري رخ داد، مردم گيلان از او حمايت نمودند.
مناطق اطراف
لوشان
رودبار
سميران
هرزويل
برچسبها:
شهر اطاقوَر يا اتاقوَر از توابع شهرستان لنگرود در استان گيلان و در شمال ايران قرار دارد.شهر اطاقور داراي امكانات كامل شهري بوده و برخي از روستاهاي آن از نعمت گاز برخوردار ميباشند.بام كومله يكي از مكانهاي تفريحي وجذاب است كه در مسير اين شهذ با شهرستان كومله قرار دارد.در مسير جنگل خرما چشمه ها و ييلاقات بسيار جذابي وجود دارد.خريد زمين وساخت منزل مسكوني به سهولت و با حداقل هزينه صورت ميگيرد. شهرداري و شوراي روستاها نيز همكاري خوبي با افراد غير بومي براي ساخت وساز مبذول ميدارند.همچنين اين شهرداراي يك شهرك صنعتي ميباشد كه در آن كارخانجاتي همچون شير ميمول داير هستند.
جمعيت
براساس سرشماري سال 1385 جمعيت اطاقور (418خانوار) برابر با 1,404نفر بودهاست.
موقعيت
شهر جديد اطاقور در مختصات جغرافيايي 37 درجه و 6 دقيقه عرض شمالي از خط استوا و 50 درجه و 6 دقيقه طول شرقي از نصف النهار مبدا در شرق استان گيلان واقع شدهاست. “6°37 36، “50°N 6
موقعيت مکاني اين شهر به طوريست که به 4 شهر اصلي استان گيلان متصل است. از شمال به شهرستان لنگرود و درياي خزر، از شمال شرق به شهرستان املش و رودسر، از جنوب به رشته کوههاي البرز و از شمال غربي به لاهيجان محدود ميشود. فاصله اين شهر تا دريا حدود 16 کيلومتر ميباشد.
رودخانه شلمانرود از نزديکي آن ميگذرد.
جاذبههاي گردشگري
اين شهر داراي دو پارک جنگلي خرما و بلوردکان ميباشد که جمعيتي از گردشگران را به اين شهر جذب نمودهاست. احداث مرکز تجاري و تفريحي و گردشگري به مساحت 5 هکتار براي اين شهر در نظر گرفته شدهاست.همچنين احداث پارک ساحلي در اين شهر مورد توافق فرمانداري استان گيلان قرار گرفتهاست.
برچسبها:
منطقه ییلاقی طالقان با مردمانی مهربان، مهمان نواز و فرهنگ دوست در میان کوه های برف گیر البرز از غرب ارتفاعات کندوان تا 40 کیلومتری شرق قزوین دامن گسترده است.
شاهرود رگ حیاتی این سرزمین دیر سال، از کوهپایه های شرقی آغاز و با طولی نزدیک به 105 کیلومتر به غرب می رود این شریان آبی بیش از 15 رودخانه کوچک و بزرگ منطقه را که از چشمه سارها و برفاب ها سرچشمه می گیرند، همراه خود تا سپید رود می برد تا با آبهای قزل اوزن آمیخته و راهی دریای خزر شود.
تابلوی ورودی طالقان از اتوبان تهران – قزوین
سد مخزنی طالقان که به تازگی افتتاح شده است با ظرفیت 420 میلیون متر مکعب که بر روی شاهرود ساخته شده، نقطه عطف مهمی در تاریخ، جغرافیا و محیط زیست منطقه محسوب میشود و تحولات و آثار عظیمی را از خود بر جای خواهد گذاشت.
سد آب برگردان طالقان جهت رساندن آب به مزارع
طالقان با وسعتی حدود 1300 کیلومتر مربع در 36 درجه و 12 دقیقه عرض شمالی و 50 درجه و 47 دقیقه طول شرقی در شمال رب شهر تهران قراردارد، میانگن درجه حرارت سالیانه در طالقان حدود 5/9+، متوسط حداکثر 5/27+، و متوسط حداقل 3/11- درجه سانتی گراد و میانگین بارندگی سالیانه حدود 500 میلیمتر است.
روستاهای زیبای طالقان در دامنه های جنوبی و شمالی ، در ارتفاع 1400 تا 2600 متر از سطح دریا ، در امتداد رودخانه ها و کنار چشمه سارها پراکنده شده اند.
طالقان از سه بخش پایین طالقان، میان طالقان، و بالا طالقان تشکیل شده است.
نمایی از طبیعت طالقان
جاذبه های طبیعی
طبیعت روح نواز طالقان بعنوان مهمترین جاذبه منطقه، گردشگران بسیاری را بسوی خود جلب می کند.
نمایی از شاه البرز طالقان
قله استوار شاه البرز با ارتفاع 4200 متر در بلند ترین نقطه مرز طالقان و الموت و قله هایی همچون – سات، بام، ناز، کهار، زرینه کوه، لشکرک و کلوان با ارتفاع بین 3400 تا 4400 متر به همراه غارهایی مانند – مرغ بند در ناریان، کله سنگ در دنبلید ،خلی زر در ورکش و غارهای بزج و بادامستان و نیز آبشارهای – سفید آب در غرب شاه البرز ،شل بن در غرب بزج، تره نو در جرینان و آبشارهای آسکان، سوهان و کرکبود ،مجموعه ای متنوع و کامل را برای دوستداران طبیعت فراهم آورده اند، نزدیکی به ارتفاعات علم کوه و تخت سلیمان و نیز وجود چند مسیر راه پیمایی کم نظیر که طالقان را به سواحل دریای خزر مربوط می کند بر جذابیت های این منطقه افزوده است.
نمایی از جاده طالقان
ویژگیهای تاریخی ،طبیعی و فرهنگی طالقان موجبات ظهور مشاهیری در زمینه های گوناگون هنری مانند – خط ، نقاشی و موسیقی را فراهم آورده است و بزرگانی همچون -درویش عبدالمجید طالقانی ( استاد بلا منازع خط شکسته )، میرعماد و غلامحسین امیر خانی (اساتید گذشته و معاصر خط نستعلیق )و استاد استادان موسیقی ،غلامحسین درویش (درویش خان ) را در دامان خود پرورانده است.
جاذبه های فرهنگی، تاریخی
منزل آیت الله طالقانی در گلیرد و یادمان، درویش عبدالمجید طالقانی در مهران از آثار دیدنی و تاریخی و فرهنگی طالقان به شمار می آیند.
نمای از منزل گلی مرحوم طالقانی
از دیگر آثار و بناهای تاریخی طالقان – برای مانده از آسیبهای طبیعی – میتوان به برخی قلعه ها، امامزاده ها، مقابر، حمام ها و آسیاب های آبی اشاره کرد.
ارژنگ قلعه در میناوند ، قلعه منصور و قلعه کیقباد در شمال هرنج ، قلعه دختر در گته ده ، قلعه پراچان و قلعه فالیس ،امامزاده هارون در جوستان ، شاه محمد حنیفه در کرکبود ،امامزاده زکریا در میراش ،امامزاده ابراهیو در در تکیه ناوه و نیز امام زاده های روستای های سید آباد، اورازان، کش، کشته رود، کلاه رود، اسفاران، خچره، بقعه میر در وشته، و مقبر پیران در دیزان، مهران، گته ده و اوانک، بقایای آسیاب های آبی در برخی از روستاها و نیز آثار نهر بزرگ انتقال آب از طالقان به قزوین در امتداد قله های رشته کوه های جنوبی طالقان، بسیار دیدنی است.
بارگاه امامزاده ابراهیم
نمای ورودی جاده امامزاده ابراهیم
نمایی از پایین طالقان از بالای گردنه ابراهیم اباد
نمایی از بالای گردنه و شاه البرز
نمایی از روستای دیدنی محسن آباد
نمایی از روستای گوران
نمایی از طبیعت روستای جوستان
بارگاه امامزاده هارون از فرزندان امام موسی کاظم(ع)
نمایی از روستای هرنج
برچسبها:
شهر آسارا مرکز بخش آسارا از توابع شهرستان کرج در استان البرز ایران است.
روستای «آسارا» در تاریخ ۲۰ بهمن ۱۳۸۷ پس از تجمیع با روستاهای «ریزمین»، «سیرا» و «پل خواب» از توابع بخش یادشده به شهر تبدیل و به عنوان شهر «آسارا» شناخته شد
برچسبها:
شهر مَريوان مرکز شهرستان مريوان در استان کردستان ايران است و در همسايگي مرز ايران و عراق قرار گرفتهاست. شهر مريوان در 125 کيلومتري شمال غربي سنندج قرار دارد.
قرار گرفتن در کنار درياچه زريوار، اورامان و طبيعت زيباي منطقه و همچنين ترانزيت و قاچاق کالا در مرز ايران و عراق (که فاصله آن از شهر کمتر از 20 کيلومتر است)، باعث رونق اقتصادي و گسترش مريوان شدهاست.
تاريخچه
نام مريوان
در گذشته هنگام صدور قبالجات و ذکر محل تولد در موقع صدور شناسنامه از دو کلمه مهروان و دژ شاهپور استفاده شده است. در باره وجه تسميه مريوان گمانهاي زير گفته شده:
در متون قديمي مريوان را “مهروان” متشکل از دو واژه مهر و وان به معني جايگاه مهر نوشتهاند.
اين منطقه داراي محصولات جنگلي مانند مازوج ، کتيرا و گز درختي بوده و عداي براي تجارت اين قبيل محصولات به اين منطقه آمده که گويا اهل مرو بوده اند و در همين محل ساکن شده اند. لذا، اين منطقه را مرويان خوانده که به مرور زمان به مريوان تغيير نام پيدا کرده است .
نيز گفته اند چون درياچه زريبار باتلاقي بوده و در نتيجه انواع مرغان آبي مهاجر در فصول مختلف به منطقه کوچ کرده اند و در زبان کردي به مرغابي مراوي گفته ميشود لذا منطقه بنام مراويان (جاي مرغابي) موسوم گرديد که در نتيجه گذشت زمان به مريوان تغيير يافته است.
آمده است عدهاي از مراوانيان پس از شکست و انقراض حکومت اموي در بغداد گريخته و در اين محل سکني گزيدند. از اينرو اين منطقه را مروانيان نام نهادند که بر اثر مرور زمان به مريوان تغيير يافته است.
بناي شهر
در بررسي متون تاريخي ميتوان شاهد درگيريها و تاختوتازها و لشکرکشي هاي متعدد در دشت مريوان بود. وجود قلاع متعدد و مستحکم نشان دهنده همين موضوع است. يکي از اين قلعهها که بعداً به قلعه مريوان معروف گشت، قلعه هلوخان است که در زمان حکمراني اردلانها در دوره صفويه بر روي کوهي که مشرف و مسلط به دشت و شهر فعلي مريوان ميباشد ساخته شد. بعدها در کنار اين قلعه ، به دستور امير حمزه بابان مسجدي با آجرهاي قرمز رنگ ساختند که به مسجد سرخ (مزگهوته سوره) مشهور شد. آثار اين مسجد، قلعه زندان، آب انبار و مدفن امام مسجد (شيخ احمد ابن الا نبار النعيمي) هنوز بر جاست. از آنجا که منطقه مريوان غالباً محل تاخت و تاز بوده اين قلعه ، مسجد و ساير اماکن آن هميشه توسط مهاجمان تخريب و بعداً و مرمت ميشد تا اينکه به دستور شاه صفي کلاً تخريب گرديد.
در کتاب حديقه ناصري نوشته ميرزا شکرالله سنندجي آمده است که در سال 1281 هجري شمسي در زمان حکومت قاجاريه، به امر ناصرالدين شاه در دو هزار قدمي درياچه زريوار قلعه نظامي بسيار مستحکمي ساخته شد. يک سال بعد به امر حاج فرهاد ميرزا معتمدالدوله، عموي ناصرالدين شاه بر وسعت آن افزوده شد. اين قلعه نظامي به نام قلعه شاه آباد موسوم گرديد. در کنار قلعه نظامي و به دستور فرهاد ميرزا قصبهاي احداث گرديد و چند خانوار از طوايف و سادات به آنجا کوچ کردند که براي آسايش و بهداشت مردم و نظاميان مستقر در قلعه دستور داد يک باب حمام و يک باب مسجد در کنار همديگر بنا نمايند. براي تامين آب آشاميدني مردم، حمام و مسجد و قلعه نظامي از درهاي که در شمال شهر فعلي مريوان و قريه دارسيران (يکي از روستاهاي قديمي مريوان که از دوران زنديه آباد بوده و هم اکنون يکي از محلات شهر مريوان ميباشد) و در دامنه کوه فيلقوس (فهيلهقوس) قرار دارد چند رشته قنات ايجاد کردند. دره نامبرده از همان تاريخ تا کنون به دره فرهاد مشهور است.
تا قبل از احداث قلعه شاه آباد، باستثناي قريه دارسيران تقربياً محل فعلي شهر مريوان خالي از سکنه و پوشيده از درختان جنگلي بودهاست.
در سال 1334 براي اولين بار در شهر مريوان با اعتبارات دولتي دبستان و دبيرستان احداث گرديد. دو سال بعد شهرداري و در سال 1338 دو حلقه چاه آب حفر و سال بعد موتورهاي پمپاژ آب نصب گرديد و در سال 1340 اولين موتور برق در مريوان به کار افتاد. مريوان در دهه 1330 دهي کوچک با چهار خيابان خاکي و تعدادي مغازه بود. تنها جاده مواصلاتي جاده قديمي و خاکي گاران (در محور سنندج-مريوان) بود.
در دوران جنگ ايران و عراق، مريوان همواره بمباران هوايي و موشکي ميشد و تعدادي از روستاهاي اطراف نيز بمباران شيميايي شدند. اما هيچگاه نيروهاي عراقي وارد اين شهر نشدند.
برچسبها:
دزج شهري است در استان کردستان در غرب ايران. اين شهر در بخش چاردولي شهرستان قروه قرار گرفته است. جمعيت اين شهر در سال 1385، برابر با 2,417 نفر بوده است.
برچسبها:
شهرستان رومشگان یکی از شهرستانهای استان لرستان است که در جنوب غرب این استان قرار گرفته و آب و هوای معتدل کوهستانی دارد. مرکز آن شهر چقابل است و کار مردمش بیشتر کشاورزی و دامپروری است. ساکنان رومشگان با زبان لری و لکی مکالمه میکنند.
چَقابَل (چَغابَل) یکی از شهرهای استان لرستان در جنوب غرب ایران است. این شهر مرکز شهرستان رومشکان است.
جمعیت این شهردر سال ۱۳۸۵، برابر با ۴٫۸۱۰ نفر بودهاست
از مهمترین آثار باستانی شهر،تپه معروف چِغابَل(چغا به معنی تپه، بل به معنی بلند)در شمال شهر است. که قدمت آن به پیش از تاریخ میرسد وجزو آثار ثبت شده در استان است.نام چغابل نیز از همین تپه گرفته شده است؛این تپه حدود۲۵ متر بلندی وحدود۲۰۰ متر قطر دارد وبر روی آن ودر اطرافش آثار سفالی مطعلق به دوران پیش از اسلام ،سفال های منقوش،سنگ های چخماق وآثار تاریخی دیگر مانند ظروف پایه دار سفالی بدست آمده است.
پیشینه
در مورد پیدایش روستای چقابل بنا برآثار باستانی که در این دیار کشف شده می توان گفت این روستا قدمتی قبل از اسلام داردودر پاره ای از زمان هاخالی از سکنه بوده است. در سال 1170هجری شمسی طایفه قره نره شیر که شاخه ای از طایفه حسنوند ساکن شهرالشتر لرستان می باشداز راه کوه گرین که مرز بین شهرستانهای بروجردوسلسله می باشدمهاجرت کردندودر آن زمان ملک روستا جز ملک روستای سهران شهرستان نهاوندبوده است . بزرگ مهاجرت کنندگان شخصی به نام علی داد معروف به کیخا ملک مذکور رااز مالک آن که 24جفت بود خرید وبرروی خرابه های روستای قدیمی روستای چقابل را احداث نمود. کیخا دارای سه پسر به نام های امیدعلی وشمس علی وغلام علی بود . کل پیرزادی های چقابلی از نوادگان این سه تن می باشند.
مولف مرآت البلدان درمورد چقابل نویسد: «مزرعه ای است در سه فرسخی نهاوند که خاکش متصل بخاک بروجرد است . محلی است کوهستانی و در زمستان پربرف که در سمت جنوب چشمه آب و دره ای دارد که بدره باغ معروف است و آب چشمه به سمت شمال جاری است و اراضی مزرعه را که متصل به کوه است آبیاری میکند. این آبادی قریب 200 تن جمعیت دارد و قسمتی از محصولش دیمی است ..
در جای دیگر به نوشته سال2535شاهنشاهی آمده است :دهی است از دهستان برده سربخش اشترینان شهرستان بروجرد که در 15 هزارگزی باختر اشترینان ، کنار راه مالرو بروجرد به باباقاسم واقع است کوهستانی و معتدل است و 333 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه . محصولش غلات . شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است .
نام اولیه آن چقاول بوده است که بعدازجداشدن از خاک نهاوندوالحاق به خاک بروجرد به چقابل تغییر یافته است درگویش محلی هنوز نام اولیه یعنی چِقوأل پابرجاست.
خاندان پیرزادی
به منظوربرتخت نشستن کریم خان زنددرشیراز،اقوام مختلف لر نقش بسزایی داشتندیکی ازاین طایفه ها طایفه حسنونداز لرکوچک بودکه در واقع طایفه زندهم شاخه ای از همین طایفه می باشدکه ازشمال لرستان امروزی مهاجرت کرده ودربخش زند ملایر امروزی ساکن شدند. از طایفه حسنوند، شاخه های زیادی منشعب شده است یکی ازاین شاخه ها،شاخه قره نره شیر به معنی طایفه نره شیران می باشدکه در زمان حکومت زند به شیراز مهاجرت کردند وسهمی در حکومت وسپاه آن داشتند. بابه حکومت رسیدن آغامحمد خان قاجاردر سال1170هجری شمسی وشکست لرها ودر پی لرستیزی ترکان قاجار،طایفه های مختلف لر برای در امان بودن از حملات قاجار به سرزمین های مادری خود برگشتندو طایفه قره نره شیرهم به الشتر امروزی مهاجرت نمود وتعدادی از آنها به سمت بروجردآمدندودر سال 1170هجری شمسی روستای چقابل رادر دامنه کوه گرین رشته کوه زاگرس بنا نمودنداین طایفه ازسال 1307هجری شمسی شهرت پیرزادی رابرای خود برگزیدند واز آن پس به طایفه پیرزادی مشهور شدند.
بزرگ خاندان پیرزادی کربلایی عزیز اله پیرزادی معروف به کربلایی عزیز است و طی سندی که در تاریخ 24آذر ماه سال 1307باسربرگ وزارت داخله شاهنشاه در شهرنهاوند بلوک علیا قریه چقاول با نمره اظهارنامه 1 ثبت شده است اولین شخصی است که با فامیلی پیرزادینامش ثبت شده است آقای عزیزاله پیرزادی فرزند مرحوم عیسی به تاریخ تولد بیست وچهارم قوس یکهزارودویست وچهل وهفت هجری خورشیدی به شماره شناسنامه 31بوده است که باشهادت علی محمد ولی الهی وکربلایی جعفرخان پیرزادی ثبت گردیده است [۴]و شجره آن به این صورت است عزیزاله فرزند عیسی ،عیسی فرزند موسی ،موسی فرزند امید علی وامیدعلی فرزند کیخا می باشد. به علت جوخاص ناامنی وغارت روستاهاکه درسال1307برکشورحاکم بودمردم روستاهای مجاور برای درامان بودند درمقابل مهاجمان خود راتحت حمایت بزرگ منطقه میکردندوبنابه احترام خاصی که به حامی خود کربلایی عزیزچقابلی داشتند فامیلی خود راپیرزادی گرفتندازاین روستاهامی توان مگسان ،قسمتی از کمره، پیرزادی های تکه وباباقاسم،گرک وغیره رانام برد از بزرگان آنها می توان افرادذیل رانام برد که :کربلایی عزیزاله،کربلایی جعفرخان،باقرخان،سلیمان،حاج آقاحسین،حاج غلام حسین،حاج محمد (محمدتقی )،حاج علی نقی،اله داد،خداداد،حاج علی راس ،حاج هدایت….طایفه پیرزادی ها به گروههای کوچکتری تقسیم شده اند که جمعیت هرکدام حدود2000تن می باشد که نام این ایلات ازبزرگان آنهاگرفته شده است مهمترین آنهاعبارتند از :ایل عزیز(فرزندان کربلایی عزیزوعیدی )ایل جعفر خان (فرزندان کربلایی جعفر خان)ایل باقر(فرزندان باقرخان )ایل خداداد(فرزندان خدادادواله داد)
جمعیت این قوم درسال 1392حدود10000ده هزارتن تخمین زده شده است .
اقتصاد
اقتصاددر این شهر برپایه کشاورزی ودامپروری مخصوصا پرورش گوسفند به واسطه مرتع عالی ووسیع کوههای گرین وپرآبی آن بوده است ولی در سالهای 1345هجری شمسی به بعدسیل مهاجرت به شهر بروجرد شروع شد به طوری که در سال 1387خالی از سکنه شداما مهاجرین در شهر بروجرد وغرب کشور توانستند به تدریج موقعیت خود راتثبیت کنند ودر چندین رشته فعالیت توانستندپیشرو شوند از آن جمله می توان به صنعت مرغداری که بیش از 70درصد تولید استان را در انحصارخود دارند وصنایع جانبی آن از قبیل پخش نهاده های مورد نیاز طیور، خوراک آماده طیور،تجهیزات واتوماسیون مرغداری هاکاملادر انحصار این طایفه است که بیش از 100واحدمرغداری فعال در اختیار دارندشرکتهای زیادی درمالکیت یا وابسطه به خانواده پیرزادی می باشد از آن جمله می توان به موارد فوق اشاره کرد :شرکتهای خدمات مرغداری برادران پیرزادی ،شرکت ماد ماشین بروجرد،شرکت ماد دانه بروجرد،شرکت تعاونی مرغداران بروجرد ودهها شرکت دیگرمی توان نام برد بخش دیگر این طایفه به سمت کامیون داری وخدمات وابسته به آن روی آوردند که دارای دهها کامیون باری ونمایندگی های پس از فروش آنهاوچندین پمپ بنزین در شهر بروجرد می باشند .
زبان ومذهب
درسال1170هجری شمسی به زبان لکی لهجه حسنوندی صحبت می کردند اما با گذشت زمان وتاثیرپذیری از واریانس محیط کم کم زبان آنها تغییر کرد به طوری که امروزه بالهجه لری خاصی تکلم میکنند که مابین لری منطقه گودرزی بروجردولری خرم آبادی می باشند که در منطقه بروجرد به لهجه لری چقابلی معروف است .
مذهب 100درصد آنها مسلمان شیعه دوازده امامی است .
برچسبها:
مَعمولان شهری است در استان لرستان در غرب ایران. این شهر مرکز بخش معمولان از توابع شهرستان پلدختر است. معمولان در ۵۰ کیلومتری شمال شهر پلدختر و در ۶۰ کیلومتری جنوب خرم آباد قرار دارد.
ویژگیهای اجتماعی
شغل مردم
شغل بیشتر مردم در این شهر کشاورزی و دامپروری است. از جمله محصولات کشاورزی معمولان صیفی کاری ، باغات انگور،انار، انجیر و بادام است.
مردم شناسی معمولان
همه مردم معمولان به زبان لری تکلم می کنند.
طوایف معمولان
معمولان قبلا به اسم ماموران بوده است که طی سالها به معمولان تغییر یافته است. معمولان طوایف مختلف فراوانی دارد اما بزرگترن طایفهٔ آن طایفهٔ کوشکی است با حدود 2500 نفر جمعیت. علاوه بر طایفهٔ کوشکی طوایف دیگری از جمله ترکاشوند_ محمودوند_ شاکرمی _ حسنوند_ بیرانوند _لنگانی نیز در این شهر سکونت دارند.
مکانهای تاریخی و دیدنی
در این شهر مکانهای دیدنی فراوانی وجود دارد از جمله پل تاریخی -کتیبه ها و سنگ نوشته ها – تپه های باستانی- قبرستانها و… از لحاظ مناظر طبیعی منطقه معمولان جزو سرسبزترین شهرهای استان و دارای جنگل های بلوط می باشد که در فصل بهار پذیرای بسیاری از مهمانهای نوروزی می باشد
جمعیت
جمعیت با احتساب حومه حدود ۲۰۰۰۰ نفر است که جمعیت شهر معمولان حدود 10000 می باشد
برچسبها:
گراب نام نرمافزاری از پروژه گنو نیز هست. گنو گراب را ببینید.
گَراب شهری است در استان لرستان در غرب ایران. این شهر مرکز بخش طرهان از توابع شهرستان کوهدشت است. زبان مردم این شهر لکی میباشد.
جمعیت این شهردر سال ۱۳۸۵، برابر با ۳٫۲۷۵ نفر بوده است.
برچسبها:
از پیشینه و تاریخ پیش از اسلام شهر بروجرد كه در گویش لری «وروگرد» و در لهجه محلی بروجردی «ورویرد» نامیده میشود، مدارك كافی به دست نیامده است. گروهی بروجرد را از بناهای فیروز ساسانی میدانند و عدهای دیگر آن را محل گرد آمدن دوباره سپاهیان شكست خورده یزد گرد سوم میشناسند.
در زمان حكومت قاجار، حسامالسلطنه حاكم خوزستان و لرستان، بروجرد را مقر حكومت خود قرار داد و با تعمیر قلعههای آن، خندقی دور شهر ایجاد كرد. عوامل مؤثر از قبیل آب و هوای معتدل كوهستانی، دشت حاصلخیز رسوبی سیلاخور، شبكه آبهای روان دائمی، مراتع طبیعی، موقعیت استراتژیك جغرافیایی و سیاسی و گسترش شبكه ارتباطی و تجاری باعث جذب جمعیت و توسعه آن بودهاند.
جاذبههای ديدنی
قبر واعظ اصفهانی
تپه قرق
رود سزار
مسجد جامع بروجرد
مسجد سلطانی بروجرد
مقبره شاهزاده ابوالحسن
امام زاده جعفر
گورستان رازان
گورستان میر احمدی
صنايع و معادن
صنايعكارخانهای بروجرد بسيار متنوع است. از جمله اين صنايع میتوان به ساخت صابون، موكت، پارچه، فرش ماشينی، تيرچه بلوك و موزاييك اشاره کرد. از معادن اين منطقهاطلاعات مستندي در دست نيست.
کشاورزی و دام داری
اقتصاد بروجرد بر اساس كشاورزی و صنعت استوار است. آب كشاورزی آن از چاه های ژرف و نيمه ژرف و رودخانه ها تامين می شود. محصولات كشاورزی بروجرد عبارتند از: گندم، انگور، سيب درختی، هلو، آلو، زردآلو، گلابی و تره بار. بخش ديگر اقتصاد بروجرد مبتنی بر صنايع است که به دو شکل دستی و كارخانه ای است. صنايع دستی شهر شامل بافت قالی و گليم و صنايع کارخانهای آن مشتمل بر ساخت صابون، موكت، پارچه، فرش ماشينی، تيرچه بلوك و موزاييك است. مهم ترين صادرات شهرستان بروجرد شامل گندم، انگور، سيب درختی، هلو،زردآلو،آلو،گلابی،ترهبار،خشكبار،قالی،اجناس ورشو و تمام محصولات صنعتی شهرستان است.
مشخصات جغرافيايي
شهرستانبروجرد از شمال به ملاير (استان همدان) از خاور به سربند (استان مركزی) و دورود، از جنوب به خرم آباد و از باختر به سلسله محدود شدهاست. مركز اين شهرستان در 48 درجه و 45 دقيقه درازای خاوری و 33 درجه و 23 دقيقه پهنای شمالی قرار دارد و ارتفاع آن از سطح دريا 1570 متر است. آب و هوای بروجرد معتدل و نيمه خشك و ميزان بارندگی ساليانه آن به 600 ميليمتر می رسد. بروجرد در مسير راه اصلی خرم آباد ـ همدان قراردارد و از اين طريق با خرم آباد (به سوی جنوب باختری) 102 كيلومتر و با همدان (به سوی شمال) 135 كيلومتر فاصله دارد. جاده ای به طول 103 كيلومتر نيز از 8 كيلومتری شهر بروجرد گذشته و به شهر اراك می پيوندد. براساس تقسيمات كشوري در سال 1377 مساحت اين شهرستان بالغ بر 1603 كيلومتر مربع بوده است براساس آمار جمعيتي در سال 1375 جمعيت اين شهرستان بالغ بر 316014 نفر بوده است كه از اين رقم بالغ بر 217804 نفر جمعيت مركز شهرستان بروجرد است.
وجه تسميه و پيشينه تاريخي
از پيشينه و تاريخ پيش از اسلام شهر بروجرد كه در گويش لری ‹‹وروگرد›› و در لهجه محلی بروجردی ‹‹ورويرد›› ناميده می شود، مدارك كافی به دست نيامده است؛ اما سنگ لوحه هايی که به خط پهلوی در بروجرد و اطراف آن ديده شده دليل محکمی برای قديمی بودن اين شهر است. عدهای بنای اين شهر را به منوچهر نسبت می دهند و قدمت آن را بالغ بر 4000 سال می دانند. عده ای ديگر (از جمله دكتر معين) معتقدند که بروجرد حدود 2000 سال قبل ساخته شده است. بروجرد به واسطه داشتن مراتع و زمين های سرسبز، در زمان مادها يكی از مراتع سلطنتی به شمار میرفته، و تا زمان ساسانيان سالانه دوازده هزار راس از اسب های شاهی در آن تعليف میشدهاند.در زمان حكومت قاجار، حسام السلطنه حاكم خوزستان و لرستان، بروجرد را مقر حكومت خود قرار داد و با تعمير قلعه های آن، خندقی دور شهر ايجاد كرد. از آن به بعد با توجه به عوامل موثری از قبيل آب و هوای معتدل كوهستانی، دشت حاصل خيز رسوبی سيلابخور، شبكه آب های روان دايمی، مراتع طبيعی، موقعيت مهم جغرافيايی و سياسی و گسترش شبكه ارتباطی و تجاری باعث جذب جمعيت و توسعه شهرستان بروجرد شدند.
برچسبها:
سَرابدوره شهری است در استان لرستان در غرب ایران. این شهر مرکز شهرستان چگنی است.
آب و هوا
اراضی این منطقه قسمتی جلگه و قسمتی در دامنه کوه یا کوهستانی است و آب و هوایی معتدل دارد.آب مورد نیاز منطقه چگنی از رودخانه، چشمهها و حوزههای آبرفتی کوههای اطراف تامین میشود.
محصولات
محصولات آن بیشتر غلات، حبوبات و صیفی است و راههای ارتباطی این شهرستان به دیگر مناطق استان از طریق خرم آباد، کوهدشت و ویسیان است.
آثار تاریخی
بیش از ۱۱۴ اثر تاریخی و باستانی در این شهرستان وجود دارد که توجه و رسیدگی به این جاذبههای گردشگری میتواند موجب جذب گردشگر و رونق اقتصادی پایدار شهرستان و استان شود.این شهرستان دارای آثار و بناهای تاریخی مانند بنای دو امامزاده معروف به باباعباس و حیات الغیب با قلعه مخروبه و پل مخروبه مهم کنگان که پایههای آن باقی است، میباشد.پل تاریخی “کشکان” مربوط به دوره ساسانی و غارهای مربوط به دوره پارینه سنگی و تپههای باستانی و قلعه تاریخی سزلب ناوه کش (نایه کش)، از جمله اماکن تاریخی و فرهنگی به عنوان جاذبههای گردشگری این شهرستان است.
جمعیت و وسعت
این شهرستان با یک هزار و ۵۰۰ کیلومتر مربع وسعت، دارای جمعیتی بالغ بر ۳۵ هزار نفر و ۱۳۳ روستاست که در امتداد رشته کوه سفید کوه، به طول ۹۰ کیلومتر مابین شهرستان خرم آباد و شهرستان کوهدشت واقع شدهاست.جمعیت سراب دوره در سال ۱۳۸۵، برابر با ۱٫۴۲۲ نفر بوده است.
مردم شناسی و زبان
زبان اکثریت مردم این شهرستان لری است و مردم بخش شاهیوند به زبان لکی تکلم می کنند.اکثریت مردم این شهرستان از طوایف چگنی محسوب میشوند و شامل طوایف بزرگی همچمون میرزاوند، فتح الهی، طولابی، ویسکرمی، شاکرمی، اصفهانی، حاتموند، شاهیوند،زهراکار ، شیراوند، پیرحیاتی، امیری، رکرک، فلاوند، شرفی، نادری، سادات حیات الغیب و تعدادی از طوایف لک زبان مهاجر میباشد.
ویژگی های اقتصادی و ترانزیتی
شهرستان چگنی از ظرفیت قابل توجهی در حوزههای مختلف نظیر صنعتی، اقتصادی، فرهنگی، تاریخی و انسانی برخوردار است.شهرستان دوره چگنی، با داشتن معادن سنگ متعدد بیشترین و بزرگترین معادن سنگ تزییناتی ساختمان استان لرستان را به خود اختصاص دادهاست.بیش از ۳۰ سال است که از معادن این شهرستان انواع سنگهای ساختمانی و صنعتی استخراج میشود که این توانمندی منطقه زمینه اشتغال تعداد زیادی از افراد جویای کار را فراهم کردهاست.بزرگترین شهرک دامپروری استان لرستان نیز در این شهرستان ایجاد شده، که توجه بیشتر به این منطقه اقتصادی میتواند نقش موثر و مهمی در رشد و شکوفی اقتصادی این شهرستان تازه تاسیس داشته باشد.عبور رودخانه کشکان و رودخانههای فصلی در این شهرستان، بستر مناسبی را برای احداث کارخانههای شن و ماسه و همچنین واحدهای تولیدی بالادستی کشاورزی فراهم کردهاست.مسیر بخشی از ترددها و حمل و نقلهای استان لرستان از طریق محورهای ارتباطی این شهرستان است و مسیر ارتباطی و اتصالی استان لرستان به استانهای ایلام و کرمانشاه و همچنین ارتباط از طریق شهرستان کوهدشت به استان اصفهان نیز از این شهرستان است.
برچسبها:
ارتفاع از سطح دریا 1195 متر و جمعیت آن 85997 نفر است.مطالعات باستان شناختي در كانونهاي « سُرخدَم لري هميان» و « سر طراحان » نشان ميدهند ، كوهدشت از مراكز مدني قديمي است. كشف معبد آشوري بيانگر آن است كه مردماني قبل از هزاره اول پيش از ميلاد در اين نواحي ميزيستند و آيينهاي ديني خود را به جاي ميآوردند. حمدالله مستوفي در تاريخ گزيده، از كوهدشت و طراحان نام برده كه قرنها قبل از ورود عربها از بين رفته بودند
جاذبههای ديدنی
مقبره داودرش
قلعه کوه زاد
قلعه چنگیزی
قلعه گورکان
قلعه گم ور
قلعه سیله
قلعه چق
قلعه منیژه
دژ زلال انگیز
دره سرطرهان
دره غار ویزنهار
تپه های چغا سبز
تپه پیاره
تپه درکه
نقوش دره میرملاس
گنبد شاه محمد
گنبد ابوالوفا
میل خسروآباد
جاذبههای طبیعی
رود سیمره
غار برد سفید
غار بتخانه
غار میرملاس
غار عالی آباد
برچسبها:
کَرَهْرود شهري است در بخش مرکزي شهرستان اراک استان مرکزي ايران.
اين ده با دو ده ديگر بهنام سنجان و فيجان متصل به يکديگر و هر سه به نام سه ده پيوسته به شهر فعلي اراک و در طرف جنوب آن واقع است – قريه کرهرود از قراي قديمي و گاهي هم جنبه شهري داشتهاست . فضلا و دانشمندان زيادي به اين شهرک منتسب بودهاند و در اين اواخر هم مرداني فاضل در مهد تربيتخود پرورانده و آنان هم بر حسب موقعيت زمان، خدمتي به اين آب و خاک کردهاند.
وجه تسميه
کرهرود اسم بوده از براي رودي که از کرج سابق ميگذشته و اکنون هم آن رود به نام رودخانه آستانه که لغت دوم کرج است معروف ميباشد و رودخانه کرهرود هم از ناحيه قره کهريز يعني سرزمين کرج سابق منشا ميگيرد آن را کرهرود يعني رود کرج خواندهاند و ده واقع در کنار آن رود را هم کرهرود ناميدهاند.
در لغت نامه دهخدا در باره اين شهر آمده قصبهاي است ميان اصفهان و همدان و ظاهراًکرج ابودلف همين قصبهاست.مغولان آن را ترکان موران گويند.
در نواحي کره رود آن دو لشکر (لشکر ملک ارسلان عزالدين قيماز والي اصفهان و حسام الدين اينانج حاکم ري ) به يکديگر رسيدند و مانند بحر اخضر در جوش و خروش آمدند.چون از قنقر اولانک بگذشت و به کره رود رسيد که مغول ترکان موران گويند…
اين شهر که در گذشته کرج نام داشته مرکز حکومت آل ابي دلف بوده و ساخت آن را به ابودلف نسبت ميدهند.
برچسبها:
خشکرود شهری است در بخش مرکزی شهرستان زرندیه در استان مرکزی کشور ایران. … این شهر در سال ۱۳۸۶ هیئت دولت ایران از روستا به شهر تبدیل شد و جمعیت آن در سال ۲۰۱۲، ۶۲۵۳ تفر بوده است.
برچسبها:
نيموَر يا نيمهور شهري تاريخي است که در بخش مرکزي شهرستان محلات استان مرکزي ايران قرار دارد. نيمور در 250 کيلومتري جنوب تهران و مابين راه مواصلاتي شهرهاي دليجان و محلات قرار گرفته است. قدمت نيمور به دوران ساسانيان و اشکانيان باز ميگردد. شواهد و مدارکي نيز با قدمتي که به 2,300 سال قبل از ميلاد مسيح باز ميگردد نيز در اين منطقه کشف شدهاست.اين شهر داراي آثار تاريخي متعدد و کوههاي سنگي داراي معادن سنگ غني تراورتن، فلوئورين و سنگهاي تزييني است. اين شهر 5,731 نفر جمعيت دارد.
وجه تسميه
درباره علت نامگذاري اين منطقه اختلاف است. به عقيده برخي، نام اين شهر در دوران اشکانيان، آورد به معناي ميدان جنگ بودهاست. پس از پايان جنگهاي اشکانيان به علت خاموش شدن شعله جنگ به نيم آورد تغيير نام پيدا کرده و اکنون پس از گذشت زمان به نيمور تبديل شدهاست.
البته نظريه ديگر درباره نامگذاري اين شهر اين است که اين شهر توسط يکي از امراي کيانيان به نام هماي دختر بهمن ساخته شده که لقب او نيمور بودهاست.
همچنين از اين شهر در کتب تاريخي به نامهاي ممنور، نيسور، تيمور نيز ياد شدهاست.
گويش
بيشتر مردم اين شهر به زبان فارسي صحبت ميکنند. زبان راجي نيز در بخشهايي از منطقه استفاده ميشود که ريشه واژههاي آن از زبان مادي است.
جغرافيا
نيمور 250 کيلومتري جنوبغربي تهران قرار دارد. اين شهر در مسير جاده شهرستانهاي محلات به دليجان و در 10 کيلومتري شهر محلات قرار گرفتهاست.
محلهها
اين شهر از زمان پيشينيان داراي هفت محله اصلي به نامهاي پانخل، پاچنار، کوچه بالاکوه، دروازه، در آبانبار، کوچه قرچهقينيها و کوچه درحمام بودهاست. البته امروزه با گسترش شهر، محلههاي جديدي به نام خيابانهاي اصلي شهر و همچنين محلههاي مثل چهل دستگاه و شاجوب نيز پايه گذاري شدهاست.
جمعيت
بر طبق سرشماري سال 1385 مرکز ملي آمار ايران، تعداد 1580 خانوار در اين شهر زندگي ميکنند که جمعيتي بالغ بر 5731 را شامل ميشوند.
از اين مقدار 2886 نفر مرد و 2845 نفر زن هستند. همچنين نسبت جمعيت باسواد شهر 4286 و بي سواد 945 نفر است.
آداب و رسوم
با توجه به قدمت بسيار زياد اين شهر، مردم اين منطقه داراي آداب و رسوم ويژه به خود هستند.
نيمور امروز براي خود شهري است، اما از آنجا که همه شهرهاي امروز ما در حال تبديل به قالبي يک شکل يک قوارهاند… و هميشه نيز از هويت غني فرهنگي بدور ميافتند… دوست تر دارم نيمور را به سياق سنتي، قصبهاي بزرگ بنامم، چرا که هنوز چه در ساخت و مورفولوژي آن، چه ارزشها و هنجارهاي مردماناش، چه در توليد کشاورزي و باغداري پر رونقش و چه در تأسيسات کهن آبياري، جوي روبي شگفت آور، جشن آب (جشن پايان لايروبي) و بيل گرداني پهلوانانه و باستانياش، رگهها و رنگ و بويي از هويت فرهنگ بومي ميتوان يافت.
آبرساني و لايروبي
تصويري قديمي از مراسم لايروبي مردم نيموراز آنجا که اين منطقه آب و هوايي گرم و نيمه کويري دارد، آب به عنوان عنصر اساسي براي کشاورزي در اين منطقه مطرح است. فردي که به او ميرنهر يا ميراب گفته ميشود، مسئول تقسيم آب نهرهاي منشعب از رودخانه لعل بار ميان اراضي کشاورزي است.
روش تقسيم آب، طبق اسناد بسيار قديمي روستا که به سند مادر معروف است تعيين ميگردد. از اسناد آب هميشه سه نسخه در سه مکان مختلف، تهيه و نگهداري ميشود تا امکان هيچ نوع دخل و تصرف در آن نباشد و مفقود نشود.طبق اين سند، هر روز به 24 قسمت تقسيم شده و به هر کدام از کشاورزان به اندازه وسعت زمين زراعي و ميزان نياز به آب، به صورت تصادفي يک ساعت خاص در روز و در هفته تعلق ميگيرد که به صورت چرخشي تغيير ميکند.
هر سال در مواقعي که گل و لاي مسير رودخانه لعلبار را مسدود ميکند و يا در اواخر اسفند ماه و اوايل فصل بهار که رشد گياهان و علفهاي هرز باعث سختي آبرساني به مزارع اين شهر ميشود، با تصميم بزرگان شهر و اعلام همگاني دستيار ميرآّب، مردم در مسجد جامع جمع شده و از آنجا به دشتها و زمينهاي کشاورزي ميروند و با کمک يکديگر به پاکسازي حريم جوي ميپردازند. کشاورزاني که در مراسم لايروبي شرکت نميکردند، برايشان جريمه در نظر گرفته ميشده تا اين انسجام و نظم دقيق حفظ شود.
سپس بعد از اتمام کار، همگي به برپايي جشن آب در ميدان روستا ميپردازند.در اين مراسم، کشاورزان روستا به صورت ارتشي مجهز به بيل به رژه نمايشي ميپردازد.اين جشن مخصوص اهالي که به صورت طنز و هجو برگزار ميشود،همراه با نواي سرنا و سنج در برابر زنان روستا و ارباب روستا اجرا ميشده است.
امروزه در نيمور ديگر اين مراسم با اين کيفيت برگزار نميشود، زيرا کف نهر در سالهاي اخير بتون شدهاست و ديگر لايروبي سالانهاي در کار نيست.امروزه اين مراسم فقط در مواقعي که رشد گياهان مانع آبرساني شود انجام ميشود.
بيلگرداني
اين آيين به عنوان نمادي براي تشکر از آناهيتا الهه آب بوده که از زمان زرتشتيان در اين شهر باقي ماندهاست.آيين بيلگرداني که به طور سنتي در ابتداي فصل بهار و ايام نوروز انجام ميگيرد، از آيين و سنن اين شهر تاريخي است که نزديک به 2000 سال قدمت دارد.بعد از انجام لايروبي، هنگامي که آب به نخستين پخشگاه آب (وارگو) ميرسد مردم جشن بزرگي که يادگار سنتهاي پهلواني است بر پا ميکنند. شرکت کنندگان در اين آيين بعد از مراسم مخصوص رژه لايروبان، دو دسته بيل را که با طنابي به هم متصل شده به نحوي دور سر خود بچرخاند که اين دو دسته به هم برخورد نکند و ورزشکار هم بتواند تعادل خود را حفظ کند. داور اين مسابقه تماشاگران هستند که با تشويقهاي و يا هو کردن فرد پيروز را مشخص ميکنند.
نخل برداري
در ماه محرم مردم اين شهر که عمدتا شيعه هستند اقدام به برپايي عزاداري ميکنند. در عصر روز عاشورا و با حضور عزاداران، مراسم نخل برداري و تعزيه خواني برگزار ميشود. اين نخل نشانه تابوت حسين پسر علي است و قدمت آن به دوران صفويه باز ميگردد.
جيغون
از ديرباز در اين شهر کساني بودند که اخبار هر روزه را از روي پشت بام و با صداي بلند به اطلاع مردم ميرسانند. اين اخبار شامل، مرگ اهالي شهر، برگزاري مراسم و نظير اينها بودهاست. به اين افراد، «جيغون» ميگويند. يعني کسي که با جيغ و با صداي بلند اخبار را به اطلاع مردم ميرساند.
مناطق باستاني
ستونهاي تاريخي خورهه بازمانده از آتشکده خورهه. اين عکس در جريان سفر ناصرالدين شاه قاجار به نيمور گرفته شدهاست
بازماندههاي بناي آتشکده آتشکوه عليرغم تبديل روستاي نيمور به شهر نيمور، هنوز قسمتهاي شمالي اين شهر بافت قديمي خود را حفظ کردهاند. خانهها، مسجد جامع قديمي، حمام عمومي و … نمونههايي هستند که از خشت و گل ساخته شدهاند و هنوز پابرجا هستند. در کتاب مختصرالبلدان مربوط به حدود 290 هجري قمري در باره زيبايي بناهاي خشت و گلي نيمور آمدهاست:
« هيچ بنايي از خشت و گل، خوش منظرتر از بناي نيمور روستايي از اصفهان نيست و در اين بنا تصويرها و اخبار و پندهاي شگفت انگيزي است.»
وجود سنگ نگارههايي بر روي صخرهها و سنگها در منطقه تيمره که قدمت بعضي به 2300 سال قبل از ميلاد مسيح نيز ميرسد، گواه قدمت بسيار زياد اين منطقهاست. مجموعه شگفت انگير سنگ نگارههاي تيمره، شامل هزاران تک نگاره، چند نگاره، تابلوهاي پر نگاره، يک کتيبه پهلوي، چند کتيبه عربي و فارسي و بسياري علايم و نشانههاي نمادين است.همچنين وجود بناهاي تاريخي مربوط به دورههاي ساسانيان بيانگر قدمت و عظمت تاريخي اين منطقهاست.
از مهمترين بناهاي داخل شهر ميتوان به قلعه جمشيدي منتصب به جمشيد پيشدادي، قلعه نايبي، مسجد جامع شهر منتصب به دوران صفويه و ستونهاي تاريخي ميل ميلونه اشاره کرد.
همچنين از مهمترين بناهاي خارج شهر نيز ميتوان به سنگنبشته خورهه و آتشکده آتشکوه اشاره کرد که در 10 کيلومتري شهر و در دامنه کوه آتشکوه قرار دارد . آندره گدار در کتاب آثار ايران درباره بناي آتشکده آتشکوه گفتهاست:
«ترکيب اين بنا به نظر عجيب ميرسد. شبستان بزرگ گنبددار خيلي بازي وجود دارد که گنبد آن بر پايههايي با ستونهاي جاسازي شده در ديوار نهاده شدهاست.»
در گذشته قبرستاني در کنار شهر وجود داشته که معروف به قبرستان بيتالمقدس بودهاست. باستانشناسان در اين قبرستان اکتشافاتي انجام دادهاند و ظروف سفالي متعلق به قرون گذشته در آن کشف گرديدهاست.
برچسبها:
پَرَندَک از شهرهای استان مرکزی ایران است. این شهر در بخش مرکزی شهرستان زرندیه در مسیر آزادراه تهران–ساوه و راهآهن تهران–جنوب قرار گرفته است.
جمعیت این شهر در سال ۱۳۸۵، برابر با ۶٫۱۸۸ نفر بوده است.
رودخانه شور از نزدیکی جنوب این شهر میگذرد و در اطراف آن ناحیه صنعتی پرندک قرار دارد. شهرک صنعتی پرندک بیش از ۱۲۰ واحد صنعتی دارد.
به هنگام احداث راه آهن تهران – جنوب ایستگاه پرندک در مجاورت روستای رحیم آباد احداث گردید و به همین دلیل این روستا بعدها به پرندک مشهور گشت و با افزایش جمعیت و تبدیل شدن این روستا به شهر به تصویب فرهنگستان رسماً نام پرندک به آن اطلاق شد. لغتنامه دهخدا واژه پرندک را «پشته و کوه کوچک در میان دشت» معنی میکند.
برچسبها:
غَرقآباد شهري است در شهرستان ساوه استان مرکزي ايران. غرقآباد در بخش نوبران اين شهرستان و در مسير جاده همدان به ساوه قرار دارد.
غرقآباد در فاصله 55 کيلومتري جاده ساوه به همدان واقع شده وداراي آب وهوايي معتدل و مطبوع است.اين شهر کوچک بعد از انقلاب اسلامي از نظر تقسيمات سياسي از روستا به شهر تبديل شدو به لحاظ اينکه در انتهاي استان مرکزي به سمت غرب واقع شده همواره بدان کمتوجهي شدهاست. غرق آباد با توجه به شرايط مناسب اقليمي وجغرافيايي خود مانند قابليتهاي خوب کشاورزي، داشتن زمينهاي مناسب براي احداث کارگاههاو کارخانههاي توليدي، واقع شدن در مسير جاده ترانزيتي ومرکزيت روستاهاي مجاورو همچنين وجود نيروي انساني جوان از پتانسيلهاي بالاي رشد و توسعه برخوردار است.
جمعیت : 4503
کد تلفن : 256
برچسبها:
ساوه از شهرهاي استان مرکزي در کشور ايران است. جمعيت اين شهر بر پايه آمار نفوس ومسکن سال 85 برابر با 179,009 نفر است.
ساوه شهري کهن است که نام آن در پارسي ميانه ساوگ بوده است.زبان مردم ساوه فارسي است.
پيشينه تاريخي
ساوه يکي از شهرهاي باستاني ايران به شمار ميرود.اين شهر در دوران گذشته در برخورد کلانترين راههاي کارواني ميان ري باستان، همدان، اصفهان، قزوين، زنجان، قم و کاشان قرار داشته و در روزگار پارتيان يکي از خانمانهاي مهم ميان راهي بوده و در سده 7 (پيش از ميلاد)يکي از دژهاو خانمانهاي سرزمين ماد به شمار ميرفته و زيست همگاني در اين بخش از ايران از پيشينه و ديرينگي بسيار برخوردار است و از ديد زمينشناسي از آن دوران سوم وچهارم زمينشناسي ميباشد.ساوه نخست از توابع ميدان بوده و بعد بخشي از ري بزرگ شده و به سبب نزديکي با ميانههاي نيرومند برخي دودمان و پادشاهان بر ايران گذشته از اين که همواره از ارزش ويژهاي برخوردار بوده دارائي و چمنزارهاي آن نيز از ديرباز جاي توجه دودمانها بوده و روي همين پايه فرمانروايان آن اغلب از ميان دولتمردان بنام برگزيده شدهاند بعد از ساسانيان حکومت سامانيان و ال بويه و سپس سلجوقي بر اين سرزمين دست داشتند.
ساوه در جريان حمله مغول در قرن هفتم هجري صدمه و آسيب فراوان ديد، مغولان شهر را ويران كردند و ساكنان آن را از دم تيغ گذراندند. کتابخانههاي بزرگ و موزههاي ساوه طعمه حريق شد وکتابها و ابزار دانشي کتابخانه و دانشوران نابود شدند.
ساوه از دير باز محل برخوردهاي نظامي ايران بوده در دوره مغول نيز گذرگاه جهانگردان بيگانه شد مار کوپولوي و نيزي و بسياري از پيامبران و مبلغان آئيني، بازرگانان، و ايلچيان در گزارشها و نوشتههاي خود از ساوه ياد کردهاند. پي آمد حمله مغول کاهش شديد مردم ساوه بوده که کاهش زياد ماندگاران روستايي و ويران شدن دستگاههاي آبياري موجب افت شديد کشاورزي در سرزمين ساوه شد. در دوره صفويه که آئين شيعه آئين رسمي کشور شد منطقه ساوه در دوره ياد شده جزو زمينگاه علي شکر بود در سال 908 با چيرگي صفويه بر پادشاه مراد عثماني همدان که والي نشين زمينگاه ياد شده بود بدست قزلباشها افتاد. در روزگار صفويه مردم ساوه از تيرههاي گوناگون بودند و زبان و آداب و روسوم آنان نيز طبعا با هم فرق داشت. ولي بيشتر مردم از همان گذشته پارسي زبان با گويش محلي بودند تا به امروز هم ادامه دارد.
نام ساوه
براي ساوه معاني چندي آورده اند:
ساوه بر وزن، کاوه نام پهلواني است ايراني که در جنگ رستم کشته شده او را ساوه شاه هم ميگفتند.
ساوه تغييريافته واژه سهآبه به معناي مكاني با سه رودخانه خوانده شده است.
ساوه در زبان فارسي به معناي خردهطلا است، نام بخشهايي مانند زرند، گواه كاربرد اين معني براي منطقه ساوه است.
نام شهري است نامدار در عراق عجم، گويند درياچهاي در آن جا بود که هر سال يک کسي را در آن غرق ميکردند تا از سيلاب ايمن ميبودند و در شب ولادت سرور کاينات آن درياچه خشک شد.
در زمان ساسانيان زمين به هفت کشور تقسيم ميشده از اين قرار ارزه، ساوه، فردوفش، وروگرست و ..
آثار تاريخي
نظر به اينکه ساوه يکي از شهرستانهاي باستاني ايران زمين است لذا آثار باستاني آن نسبتا زياد ميبوده تا اينکه در حمله مغول و بعد به دست سپاهيان تيمور لنگ اکثر آنها منهدم گرديد.
1- مناره مسجد ميدان قدمت تاريخي453 ه.ق
2- مسجد جامع قدمت تاريخي دوره سلجوقي
3- مناره مسجد جامع قدمت تاريخي 504 ه.ق
4- امام زاده سيد اسحاق(پسرامام موسي کاضم(ع)و برادر امام رضا(ع)) قدمت تاريخي 676 ه.ق
5- بند شاه عباس قدمت تاريخي قرن هفتم ه.ق
6- بقعه امامزاده سيد حمزه قدمت تاريخي دوره صفويه
7- بقعه امامزاده فضل بن سليمان قدمت تاريخي دوره سلجوقي
8- آرامگاه فاطمه بنت شجاع قدمت تاريخي دوره صفوي
9- بقعه پيغمبر اشموييل قدمت تاريخي قرن هشتم ه.ق
10- امامزاده سيد هارون قدمت تاريخي قرن هفتم ه.ق
11- امامزاده يونس قدمت تاريخي اواخر قرن نهم
12- مسجد بازار شهر ساوه قدمت تاريخي دوره زنديه
13- بقعه امامزاده اسماييل قدمت تاريخي دوره صفويه
14- بقعه امامزاده نوح بن موسي بن جعفر قدمت تاريخي دوره صفويه
15- بقعه يعه امامزاده سيد منصور بن موسي بن جعفر قدمت تاريخي دوره صفويه
16- حمام کلبعليخان قدمت تاريخي دوره زنديه
17- کاروانسراي عبدالغفار قدمت تاريخي دوره زنديه
18- کاروانسراي خشک رود وهجب قدمت تاريخي دوره صفويه
برچسبها:
شهر اسدیه مرکز شهرستان مرزی درمیان در شرق استان خراسان جنوبی و در فاصله 95کیلومتری بیرجند(مرکز استان)واقع شده و مردمان سخت کوش وبا صفایش اعم از شیعه وسنی سالیان متمادی منسجم و یکدل در کمال صفا و صمیمیت در کنار هم زندگی کرده اند
. گرچه پیشینه سکونت و زندگی در این شهر به هشتاد سال پیش بر می گردد و توسعه شهر اسدیه (اسدآباد سابق)از حدود سال 1340 یعنی همزمان با احداث و راه اندازی کارخانه قند قهستان و فعالیت و سکونت خیل عظیمی از متخصصان و کارگران در این آبادی شروع شد و بهره برداری از کارخانه قند زمینه ساز تحولی اقتصادی در منطقه و جذب مهاجرین بسیار به این محل گردید با انتقال مرکزیت بخش از روستای درمیان به اسدآباد و استقرار ادارات دولتی پیشرفت اسدآباد وارد مرحله دیگری گردید رشد جمعیت ، افزایش ساخت وسازها، مرکزیت اداری و جغرافیائی بر این شد تا در سال 1376 روستای اسدآباد به شهر ارتقاء و شهرداری فعا لیت خود را آغاز نماید و شهر جدید بنام اسدیه با امکانات محدود شهرداری مراحل پیشرفت،عمران و آبادانی را به سرعت طی نمود تا اینکه در سال1384 بر اساس مصوبه هیئت محترم وزیران به شهرستان ارتقاء پیدا کرد و بعنوان مرکز شهرستان درمیان بر قطار پیشرفت سوار گردید و با استقرار ادارات و نهادها و مهاجرت اقشار مختلف مردم به این شهر دستخوش تحولات چشمگیری در عرصه عمران و آبادانی گردید .
برچسبها:
این شهر با قدمتی بیش از 1400 ساله متعلق به دوران ساسانیان بوده دارای برجهای نگهبانی خیابان سیستم آبكشی و دفع فاضلاب بوده است كه بنا به قولی در اثر یك زلزله تخریب و از بین رفته بقایای این شهر مشهود و درحال حاضر به صورت بسیار ضعیف مورد حفاظت میراث فرهنگی میباشد .شهر تاریخی ماداكتو در سال 1310در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است.
برچسبها:
شهر شباب به جهت اينكه در قلب رشته كوه زاگرس و شهرستان چرداول قرار گرفته، داراي همه زيباييها و دل انگيزهاي اين رشته كوه است و به همين سبب آن را «عروس زاگرس» مي شناسند و در اين استان، شهرستان بزرگ و كهن چرداول(شهر شباب) را بايد عروس همه زيباييها و جذابيتهاي طبيعت در اين استان و در واقع نگين طبيعت آن دانست كه داراي ارتفاعات و كوههاي عظيم، دره ها، دامنه ها و دست سرهاي بسيار زيبا ، سرسبز و خرم و كوهها پوشيده از حنگلهاي گونه گون و گسترده بلوط ورودهاي خروشان كه از دل كوهسارها جاري مي شوند و جاده هايي كه ازميان دامنه هاي كوهستاني عبور مي كنند و تنگه ها و گذرگاههاي ميان كوهي كه هم در دل خود رودهاي خروشان را جاري ساخته اند و هم بر قله هاي رفيع خود قلعه هايي را به يادگار دارند كه از گذشته پر رونق و تاريخ پراقتدار خود خبر مي دهد و نسيمي كه صبحگاهان و شامگاهان از اين كوهساران مي وزد . رايحه و شميم عطرآگيني است كه مشامها را نوازش مي دهد و اكسيري است كه زنگار زندگي ماشيني را از روح خسته آدمي مي زدايد و به انسان نشاط و شادابي وصف ناپذيري مي بخشد كه با ذات طبيعت خواه او عجين و سازگار است.
همه اينها هر كدام زيبايي و طراوت شگفت انگيزي را بخصوص در فصل بهار به طبيعت منطقه مي بخشد كه جذابيت خاصي رابراي مسافران و ميهمانان ايجاد مي كنند كه دركمترجاي ديگر مي توان نظير آن را يافت.
با اين وصف، ضمن خوش آمدگويي و گرامي داشتن مقدم ميهمانان عزيز و جهانگردان محترم به شهرستان زيبا و دلنواز چرداول،همچنین شهر شباب فهرستي كوتاه از مشخصات اين مكانهاي طبيعي و تاريخي ارائه مي گردد.
بارندگي : منشأ عمومي بارندگي در اينبخش همانند اكثر نقاط غرب كشور، اكثراً جريانات مرطوبي است كه همراه با مراكز كم فشار وابسته به جبهه ها در جهت عمومي غربي-شرقي حدود7 ماه از اواسط مهرماه تا اواسط ارديبهشت، از كشور عبور مي كند. بخش مهمي از اين جريانات از سمت درياي مديترانه در امتداد محورهاي مختلفي كه قابل تقسيم به محور شمالي-جنوبي هستند، وارد سطح كشور مي شود و بخش ديگري از توده هاي هوايي مرطوب نفوذ يافته به كشور از آبهاي آزاد شمالي منشأ مي گيرد. اين توده هوا پس از عبور از قفقاز يا درياي سياه، از سمت شمال غربي وارد ايران مي شود. آخرين بخش توده هاي هوايي مرطوب پس از عبور از درياي سرخ(توده كم فشار سوداني) در خليج فارس از سمت جنوب غربي وارد كشور مي شود و در مسير خود مناطق جنوب غربي كشور را تحت تأثير قرار مي دهد. خليج فارس نيز در شرايط خاص سينوپتيكي به عنوان منبع مهمي در تغذيه توده هاي هوايي بارانزا و تغذيه توده هاي هوايي ناپايدار هوا در منطقه محسوب مي شود.
تقسيم بندي اقليمي بخش شباب : بر اساس بررسي هاي تلفيقي و شرايط كلي آب و هوايي به نظر مي رسد كه بر اساس روش«آمبرژه» اقليم دهستان شباب در محدوده نيمه مرطوب معتدل قرار مي گيرد و بر اساس روش«دومارتن» نيز اقليم دهستان شباب در محدوده اقليم مديترانه اي در كوهپايه ها و ارتفاعات و در محدوده اقليم نيمه مرطوب در دشت ها قرار مي گيرد.
پوشش گياهي بخش شباب :
پوشش گياهانبخش شباب به صورت غالب، پوشش گياهي زاگرس است كه شامل پوشش گياهي نيمه جنگلي و مرتعي مي شود و در مناطق مشجر داراي عناصر زير است : بلوط غرب(Quelcas bruntil )، كيكم (Acermanspessul )، بادام هاي خودرو(Amygdalus spp )، گلابي هاي خودرو(Pyru spp )، زالزالك(Crutaejus ).
در اينبخش نيز مانند ساير نقاط استان ايلام، جنگل انبوه و فشرده ديده نمي شود و درختان آن به طور پراكنده در نواحي مختلف واقع شده اند و در نواحي كوهستاني و اراضي كه داراي شيب هستند، پارك لندها را به عنوان پوشش گياهي غالب در اين دهستان به وجود آورده اند. پوشش گياهي در نواحي غيرمشجربخش گونزارها را به وجود آورده اند كه اين بخش نيز مانند پارك لندها به عنوان پوشش غالب و حتي تنها پوشش گياهي اين شهرستان محسوب مي شوند.
علفزارهاي كوهسري : در ارتفاعات بالاي1200 متري کوه های اينبخش علفزارهاي كوهسري واقع شده است كه به علت بارش برف بيشتر در اين ارتفاعات، اين علفزارها از ميزان نزولات بيشتري برخوردار هستند. اين علفزارها به علت موقعيت مكاني، اقليمي و پوشش گياهي خود به عنوان ييلاق اين منطقه محسوب مي شوند.
پارك لندها و گونزارها : مهمترين پوشش گياهي دهستان شباب را پارك لندها و گونزارها تشكيل مي دهد كه در تمام نقاط اين دهستان واقع شده اند. گياه غالب رويشي در اين قسمت ها بلوط غرب و بنه نيز ديده مي شود.
اينك به اقتضاي نياز و برآوردن مقصود به معرفي اجمالي توانهاي شهر شباب بسنده مي كنيم.
برچسبها:
لومار شهری است در استان ایلام ایران. لومار مرکز بخش شیروان در شهرستان شیروان و چرداول است.
مردم لومار کُرد زبان و شیعه دوازدهامامی هستند
شهر لومار مرکز بخش شیروان از بخشهای شهرستان شیروان و چرداول استان ایلام در طول جغرافیایی 46 دقیقه و 48 درجه و در عرض جغرافیایی 34 دقیقه و 33 درجه و در بلندی 1095 از سطح دریا و در 160
کیلومتری مشرق ایلام و در 45 کیلومتری شرقی سرآبله و در پایان راهی که به گیلانغرب، به سوی جنوب شرقی کشیده شده، قرار دارد.
رودها
رود سیمره از دو کیلومتری شهر لومار می گذرد.
کوهها
چون شهر لومار در منطقه ای پایکوهی قرار گرفته:
1- کوه لاره در 3 کیلومتری مشرق (1554 متر)
2- کوه چرمی در یک کیلومتری شمال شهر قرار گرفته
آب و هوا
معتدل و نیمه خشک، بیشترین درجه گرما 37 درجه بالای صفر و کمترین درجه 6 درجه زیر صفر – میزان بارندگی سالانه به طور متوسط حدود 450 میلی متر است.
رستنی ها
درختان کی کم – گیاهان دارویی و صنعتی – پوشش گیاهی برای چرای دام
جمعیت
در سرشماری 1375 شهر لومار 772 نفر جمعیت داشت که 415 نفر مرد و 357 نفر زن و 154 خانوار بود.
فرآورده ها
گندم، جو، برنج، ذرت، گیاهان علوفه ای، تره بار و بنشن
آب کشاورزی از رود و آب آشامیدنی از چشمه فراهم گشته.
راهها
شهر لومار در پایان راهی که تا جاده سراسری ایلام – کرمانشاه ادامه دارد و از این راه به طول 160 کیلومتر تا مرکز استان فاصله قرار دارد.
این شهرک با امکانات مناسب طبیعی و قرارگرفتن در کنار کشتزارهای حاصلخیز و داشتن آب و هوای مناسب برای تبدیل شدن به شهری در حد شیروان باستانی قابلیت دارد.
منبع : ایلام گشت
برچسبها:
پَهله شهری است در استان ایلام. این شهر مرکز بخش زرین آباد شهرستان دهلران در این استان است. پهله در ۱۰۴ کیلومتری جنوب خاوری شهر ایلام واقع شدهاست. در اطراف این شهر روستاهای زیبا و کوچکی وجود دارد. به عنوان مثال روستاهای گلوزه، مه مه دی (احمدآباد) و که له که له در شمال این شهر و با مسافت کمتر از نیم کبلومتر واقع شدهاند.
در اواخر دهه چهل شمسی در درگیری اهالی این شهر با مأموران ژاندارمری موسوم به امنیهها تمامی اهالی پاسگاه کشته شدند. این سال مبدأ محاسبه بسیاری از. قایع در این شهر به حساب میآید. این شهر گرچه متشکل از طوایف گوناگونی از روستاهای اطراف است ولی مردمان آن با یکدلی و صمیمیت در کنار هم زندگی میکنند و بیش از دو دهه اخیر هیچ نزاع طایفهای گزارش نشده است. متأسفانه در زمان رژیم پهلوی مردمان این دیار نیز از تبعیض نژادی در امان نمادند؛ و چندین برابر ساکن فعلی این شهر به شهرهای عراق بویژه بغداد، علی شرقی و علی غربی، و استان دباله کوچ کردند. علاوه بر این هزاران تن از ساکنان این شهر و حومه به مرکز شهرستان یعنی دهلران مهاجرت نمودهاند. همچنین بسیاری از کردان این منطقه بیش از دهها سال است که در منطقه آبدانان سکونت دارند. همچنین اهالی این شهر در مرکز استان ایلام نیز اقلیت عمدهای را تشکیل میدهند که کردالی نامیده میشوند و اکثریت شهرک سرتاف را تشکیل میدهند. صرف نظر از این حالت هزاران نفر از ساکنان منطقه در طول دهههای اخیر به شهرهای مهم استان خوزستان (مانند دزفول، اندیمشک، اهواز، خرمشهر، آبادان) کوچ کردهاند. همچنین بسیاری از اهالی این شهر به امید یافتن زندگانی بهتر به کلان شهرهایی مانند تهران و کرمانشاه و اقلیتی نیز به اراک و کرج مهاجرت نمودهاند. تعداد کل مهاجران هشتاد ساله اخیر را بین ۷۵هزار الی ۱۰۰هزار تن تخمین میزنند. در حال حاضر بنا به گفته شهردار این شهر در بهمن ۹۰ وسعت این شهر بالغ بر ۱۱۴ هکتار میباشد. پارک جنگلی ملت به وسعت ۶ هکتار در شمال این شهر و در دامنه تپههای زیبایی واقع شده است بخشی از این پارک اخیراً به تفرجگاه مردم تبدیل شده است. پارک بعث از پارکهای زیبای این شهر در سال ۱۳۷۲ تأسیس شده است. همچنین در سال ۱۳۷۴ پارک شهید حسین فهمیده در این شهر احداث شد.
بیشینه دمای این شهر ۴۰ و کمینه آن ۵- درجه سانتیگراد است.
مردم این شهر به زبان کردی شاخه پهلهای تکلم میکنند. در زمان جنگ ایران و عراق این شهر پذیرای هزاران آواره بویژه مهاجران دهلرانی بود و ادرات شهرستان دهلران در این شهر مستقر شد. فاصله شهر زیبای میمه اتا این شهر کمتر از ۲۷ کیلومتر میباشد. در سال ۱۳۸۶ شهر پهله مدتی به دلیل پایین آمدن سطح آب چشمه با مشکل کمبود آب روبرو شد و از طریق تانکرهای سیار به این شهر آبرسانی میشد تا اینکه در همان سال با طرح آبرسانی لولهای این مشکل شهر حل شد.
پیشینه
ظاهراً نام این شهر همریشه با پَهلَوْ و پارت است که یکی از معانی آن شهر میباشد. شهر امروزی پهله در قدیم جزئی بود از سرزمین پهله (جبال، کوهستان زاگرس) و احتمالاً به همین خاطر نام پهله بر روی آن ماندهاست.
در جنگ ایران و عراق شهر پهله آسیب فراوان دید و پس از بازسازی نام آن که پس از انقلاب اسلامی به زرینآباد تغییر یافته بود مجدداً پهله شد.
دیدنیها
شهر پهله در دشتی با شیب ملایم به سوی رود دجله قرار دارد. دیدنیهای شهر و پیرامون آن:
رود میمه که در شهر جریان دارد.
رشته کوه کبیرکوه (در پانزده کیلومتری شمال پهله)
قله کلاوندی (۱۷۱۶ متر) در ده کیلومتری شمال خاوری شهر
امامزاده سیدفخرالدین در ۱۲ کیلومتری شمال بهله
امامزاده سید حسنی (فرزند سید فخرالدین) در فاصله ۱۳ کیلومتری شمال بهله
امازاده سیدنصرالدین در ۱۶ کیلومتری
امامزاده سید ابراهیم (فرزند محمد باقر) که در ۷ کیلومتری پهله و در مسیر قلعه شیاخ قرار دارد.
امامزاده محمد و بی بی زینب در ۷ کیلومتری غرب شهربهله ساختمان این امامزاده که شکل مخروطی ویژهای دارد مربوط به دوران سلجوقی است. قلعه شیاخ (شیاق، شیاخ) در غرب چهله که مربوط به ۱۹۰۰ سال قبل است. قلعه زنجیره در جنوب غرب شهر بهله خرابههای باستانی مسیر جاده بهله- دهلران باغات زیبای گوراب و میمه بارک جنگلی ملت به مساحت ۶ هکتار در دامنه کوههای شمالی شهر.
برچسبها:
سوق (تلفظ: S?q) يکي از شهرهاي استان کهگيلويه و بويراحمد ايران است.
شهر سوق در بخش مرکزي شهرستان کهگيلويه قرار گرفته و بر طبق برآوردهاي پيش از 1383خ داراي 5,673 نفر جمعيت و در سال 1383 داراي 7900 نفر جمعيت بودهاست.
شهر سوق در قديم در مسير کاروانروي بهبهان به دهدشت و ياسوج قرار داشته.
ويژگيهاي فرهنگي و مردم شناختي
مردم سوق شيعه و لر لهجه اند. لرهاي استان کهگيلويه و بويراحمد موسيقي و ادبيات شفاهي پرمايهاي دارند. اين ادبيات از جمله زبان فارسي است که در طول زمان کمتر تحت تغيير و تحول بوده و واژگان غني و اصيل آن کمتر با واژههاي ساير زبانها مخلوط شدهاست. طوايف گوناگوني در شهر سوق سکونت دارند و بيشتر مردم آن از سادات رضاتوفيق تشکيل شدهاند. از جمله ويژگي فرهنگي در اين شهر ميتوان به شيوههاي عروسي و عزاداري آن اشاره کرد: در اين شهر براي ازدواج جوانان شيوهاي سنتي و همچنين مدرن وجود دارد و…
اماکن تاريخي و گردشگری
آرامگاه شاعر نويسنده و هنرمند حسين پناهي
آبشار طوف خيمه در 10 کيلومتري شهر سوق
حوالي سد مارون در 10 کيلومتري شهر سوق
کوه دژکوه 15 کيلومتري سوق
امامزاده شاهزاده يوسف در مرکز شهر
امام زاده ناصرالدين محمد واقع در کوه دژکوه
قرق بادامستان
آبشار مصنوعي در دل کوهاي سوق
كل عمارتي
برچسبها:
شهر جنت مکان در استان خوزستان واقع شده است .جنت مکان از نظر موقعیت جغرافیایی دارای موقعیت ۴۸درجه و۴۸دقیقه و ۸ ثانیه عرض جغرافیایی و طول ۳۲درجه؛۱۱دقیقه؛۴۱ ثانیه است.جنت مکان از شرق به رودخانه کارون و از جنوب به کوه بالا بلند و از غرب به اراضی سله چین و از جنوب غربی به اراضی کوشکک محدود است.مساحت کلی این محدوده ۴۵۰۰ هکتار می باشد…..
قدمت آن به پیش از اسلام باز می گردد.جنت مکان اسمی است که بعد از انقلاب اسلامی برآن نهاده شده است.علت پیدایش روستا را می توان به دلیل وجود زمینهای مرغوب کشاورزی و دسترسی آسان آن به آب دانست که البته جنت مکان نیز جابجایی ها داشته است که به دلیل وجود همجواری با رودخانه و اثر فراسایشی بر آن دانست که در طول سالها بوجود آمده است.البته این نکته را متذکر می شوم بنا برگفته ساکنیان جنت مکان قدمت آن حدود ۲۰۰۰ سال پیش در همین مکان شهری به نام جلکان وجود داشته است که به علت طغیان مداوم رود پرخروشان کارون به کلی ویران شده است.ضمن اینکه بنا به گفته ساکنین محلی مجسمه کوچکی از زیرخاکهای این منطقه به دست آمده که نمونه کوچکی از زیگوراتها«زیگورات» بوده و پس از تحقیق سازمان میراث فرهنگی مشخص شده این مجسمه مربوط به ۱۷۰۰ سال پیش است.
برچسبها:
شوش یكی از كهنترین مراكز تمدنی جهان است در نتیجه كاوشهای باستانشناسی آثار و بقایایی در آن یافت شده است كه قدمت آن را به دوران ماقبل تاریخ مرتبط میسازد. عیلامیها اولین قومی هستند كه شوش را رونق بخشیدند. در دوران تسلط این قوم، شوش آنچنان اعتباری یافت كه به پایتختی برگزیده شد.
شوش پس از تسلط هخامنشیان نیز عظمت خود را حفظ كرد و داریوش هخامنشی آن را به عنوان پایتخت زمستانی برگزید و تا اوایل تسلط مسلمانان عرب همچنان رونق داشت. در زمان ساسانیان، شوش پایتخت زمستانی بود.
از سده دوم تا هفتم ه-ق نیز دوباره رونقی نصیب این شهر گشت ولی با حمله مغولان، عظمت و شكوه آن از میان رفت. از سال هزار و هشتصد و چهل و نه میلادی باستانشناسان به كاوش در ویرانههای شوش پرداختند و آثار نفیسی از شهر خاموش و متروك شوش بدست آوردند. قلعه معروف شوش در سال هزار و هشتصد و نود و هشت توسط دمرگان بر فراز تپه اكروپل بنا شده است .
مراكز ديدنی
ایوان کرخه
کاخ آپادانا
کاخ اردشیر
قلعه آكروپل (شوش)
هفت تپه
تپه های شوش (شهرشاهی)
تپه های شوش (شهرصنعتی )
معبد زيگورات
معبد برد نشانده
آرامگاه دانیال پیامبر
صنايع و معادن
از صنايع و معادن شهرستان شوش اطلاعات مستندي در دست نيست.
کشاورزی و دام داری
شغل بيش ترمردم شهرستان شوش كشاورزی است. محصول عمده اين شهرستان گندم، جو، كنجد و حبوبات می باشد. نهرهای متعددی كه از رود شاهو جدا می شوند به مصرف كشاورزی می رسند. دامداری پس از كشاورزی اصلی ترين شغل مردم ناحيه بوده و انواع فرآورده های دامی و لبنی از توليدات اين بخش محسوب می گردد.
مشخصات جغرافيايي
شوش يكي از شهرستانهاي استان خوزستان است كه از شمال به شهرستانهاي دهلران، خرم آباد و انديمشك از خاور به دزفول از جنوب خاوري به شوشتر، از جنوب به اهواز و از جنوب باختري و باختر به دشت آزادگان محدود است. شهر شوش مركز شهرستان شوش در َ15 ْ48 طول جغرافيائي و َ12 ْ32 عرض جغرافيايي و ارتفاع 71 متري از سطح دريا واقع شده است. در سرشماري سراسري سال 1375 جمعيت شهرستان شوش 173232 نفر برآورد شده است. اين شهرستان در جلگه خوزستان قرار گرفته و هيچ گونه ناهمواري در آن مشاهده نمي شود به طور كلي اين شهرستان دشتي و هموار است. شهر شوش در مسير راه درجه يك اصلی اهواز- دزفول در110 كيلومتری جنوب خاوری اهواز و 40 كيلومتری شمال خاوری دزفول قرار دارد. همچنين راههای فرعی شوش به موسيان به درازای 90 كيلومتر و شوش چنانه به درازای 80 كيلومتر است.
وجه تسميه و پيشينه تاريخي
نام باستانی شوش يا دشت سوسيانا «سوس» بود كه بعد تبديل به شوش شد. برخی شوش را به معنای خوب و خوش دانسته اند. نام شهرشوش به يونانی «سوسای» بوده و در تورات و قاموس كتاب مقدس آمده است که شوش يا شوشيان در عبری به معنای زنبق است. در شهر شوش که در 114 كيلومتری شمال اهواز واقع شده تپه هايی به چشم می خورد كه نشانه وجود 5000 سال تمدن بشری در اين ناحيه می باشد. تپه های باستانی مساحتی نزديک به 400 هكتار را در بر گرفته كه مجموعا 4 نقطه مهم «آكروپل»، «آپادانا»، شهر «شاهی»، شهر «صنعت گران»( پيشه وران ) را تشكيل می دهند. آورده اند كه: « سوس از اقليم سوم و شهری وسط و گرمسيراست و اين اولين شهری است كه در خوزستان بنا كردند و هوشنگ برآن عمارت افزود و آن جا قلعه ای محكم ساخت و بر آن قلعه ای ديگر ساخت كه در غايت استحكام بود. شاپور ذوالاكتاف تجديد عمارت آن شهر كرد و شاپور خوره خواند و شكلش بر مثال باز نهاده بود. گور دانيال نبی بر جانب باختری شهر است در ميان آب و در آنجا ماهيان انسی اند و از مردم نگريزند و كس ايشان را نرنجاند».
برچسبها:
نام پيشين و فارسی شهرستان شادگان «دراك» بوده كه اعراب آن را معرب كرده و «دورق» ناميدند. که ظاهرا مركزآن روستای كنونی مدينه بوده است. دورق يکی از شهرهای قديم ايران، سابقه تاريخی طولانی داشته که به تدريج ويران شد و از ميان رفت. شادگان در دوره ای نيز به نام «فلاحيه» ناميده شده است.در شادگان عبابافيو جاجيم بافي رواج دارد. صنايع دستي شادگان هم مانند ساير نقاط اين ناحيه از بافت حصير، بوريا، سبد و امثال آن تشكيل شده و براي تهيه آن از برگ درخت خرما و يا ني هاي تالابها استفاده مي شود.
مکان های دیدنی و تاریخی
درباره مكان هاي تاريخي و ديدني شهرستان شادگان به غیراز تالاب شادگان اطلاعات مستندي در دست نيست.
صنايع و معادن
درباره صنايع و معادن شهرستان شادگان اطلاعات مستندي در دست نيست.
کشاورزی و دام داری
آب و هوای گرم و مرطوب شهرستان شادگان سبب رواج محصولات گرمسيری در اين ناحيه شده است. گندم، خرما و برنج از عمده ترين محصولات كشاورزی منطقه به شمار می روند. دامداری نيز در اين شهرستان رواج داشته و انواع فرآورده های لبنی و توليدات دامی مانند لبنيات، پشم و پوست از محصولات دامی اين شهرستان می باشد.
مشخصات جغرافيايي
شهرستان شادگان با 3197 كيلومتر مربع مساحت در جنوب باختری استان خوزستان واقع شده و مركز آن شهرشادگان است. اين شهرستان از شمال به شهرستان اهواز، از خاور به شهرستان بندر ماهشهر، از باختر به شهرستان خرمشهر و از جنوب به شهرستان آبادان محدود میشود. شهر شادگان مركز اين شهرستان با 9/5 كيلومتر مربع مساحت در 108 كيلومتری جنوب اهواز از نظر جغرافيايی بين 30 درجه و 39 دقيقه ی پهنای شمالی و 48 درجه و 40 دقيقه ی درازای خاوری نسبت به نصف النهار گرينويچ قرار دارد. بلندی اين شهر از سطح دريا 5 متر و آب و هوای آن گرم و مرطوب است. دو راه ازشهرستان شادگان به اطراف كشيده شده است:
1- به سوی شمال باختری به درازای 28 كيلومتر تا دارخوين ( مسير راه اهواز- آبادان)
2- به سوی جنوب خاوری به درازای 14 كيلومتر تا خور دورق ( مسير راه بندر ماهشهر- آبادان). فاصله هوايی اين شهرستان تا تهران 613 كيلومتر است.
وجه تسميه و پيشينه تاريخي
نام پيشين و فارسی شهرستان شادگان «دراك» بوده كه اعراب آن را معرب كرده و «دورق» ناميدند. که ظاهرا مركزآن روستای كنونی مدينه بوده است. دورق يکی از شهرهای قديم ايران، سابقه تاريخی طولانی داشته که به تدريج ويران شد و از ميان رفت. شادگان در دوره ای نيز به نام «فلاحيه» ناميده شده است. دلايل انتساب اين شهر به اين نام متفاوت ذکر شده است. برخی اين واژه را متشکل از دو بخش «فلا» به معنی دشت و «حيه» به معنی مار دانسته و علت آن را وجود مارهای بزرگ در اين منطقه در گذشته می دانند. برخی نيز بر اين باورند كه نام فلاحيه از کلمه« فلاح» به معنی كشاورز گرفته شده و چون زمين اين منطقه آبرفتی بوده و استعداد كشاورزی آن زياد است آن را فلاحيه می گويند. از آن جا که ناحيه دورق (شادگان) به صورت جزيره ای است كه دورتا دور آن را باتلاق، نهرهای بسيار، نخلستان، پوشش گياهی، جنگل و نی زار فرا گرفته از راهزنان و غارت گران مصون مانده و به محل امنی تبديل شده است. «دورق»، «سورگ» يا «سرق» نام های قديمی اين منطقه هستند ولی نام باستانی و اوليه شهر، «شادكان» يا «شادگان» بوده که با تصويب فرهنگستان وقت، اين شهرستان به نام باستانی خود يعنی «شادگان» ناميده شد.
برچسبها:
ویس شهری است در شهرستان باوی در استان خوزستان ایران در سال ۱۳۷۶ خورشیدی روستاهای ویس و مویلحه هواشم که بزرگترین طوایف آن طایفه سلامات، طایفه مراغی، طایفه هواشم (چنانه) و طایفه حمید است از توابع بخش باوی شهرستان اهواز در هم ادغام و به شهر تبدیل شده و به عنوان شهر ویس شناختهشدند.
زبان رایج آن عربی و فارسی با گویشهای شوشتری و دزفولی سخن می گویند. یکی از علتهای نامگذاری این شهر را وجود قدمگاه “اویس قرنی” در این شهر میدانند که هم اکنون نیز قدمگاهی به نام وی در کنار رودخانه کارون در این شهر وجود دارد.
علت نامگذاري
درمورد علت نامگذاري شهر ويس ۲ نظر وجود دارد:
۱- بعلت وجود قدمگاه جناب اويس قرني در اين شهر و دركنار رودخانه كارون؛
تا قبل از پخش سريال “چهل سرباز” خود بنده نيز درمورد امكان وجود چنين قدمگاهي ترديد داشتم.
در اين سريال اينطور نمايش داده شد كه حضرت علي (ع) هنگام عزيمت به يكي از جنگهاي بزرگ خود-اسم جنگ در ذهنم نيست- وعده پيوستن ۱۰۰۰ نفر از افراد قبايل اطراف را به لشكريان خود داد كه تحقق آن چيزي شبيه به معجزه مي نمود. در طول مسير دقيقاً ۹۹۹ نفر به لشكريان پيوستند. امام(ع) آنقدر منتظر ماند تا نفر هزارم هم از راه رسيد و آن كسي نبود جز “اويس قرني” كه آمدن وي باعث ارتقاي روحيه سربازان شد. البته جناب اويس در اين جنگ به شهادت رسيد.
با توجه به اينكه ايشان اهل يمن بوده و احتمالا طي سفر دريايي خود را به اطراف بوشهر و يا بندرعباس رسانده و پس از طي مسافت طولاني بدليل قرار گرفتن محل كنوني شهر ويس در مسير سفر وي به كوفه در اين محل توقفي داشته و لذا قدمگاهي برايش ساخته شده است. البته بحث مسير سفر تحليل بنده مي باشد كه اميدوارم دوستان در اين مورد نظر خود را اعلام فرمايند.
۲– بيماري، خواب ديدن، شفا … ؛
اين موضوع را بنده در عيد فطر امسال از يكي از دوستان شنيدم كه از قول پيره مردان قديمي و كمي تا قسمتي مرحوم شده! گفتند، در زمان قديم روستايي در محل كنوني ويس ولي با نام ديگر – كه ايشان شنيده ولي از ياد برده بود- وجود داشته است كه در سالي در آن بيماري سختي (مثل طاعون، وبا، سل و يا …) روي داده و باعث فرار مردم از روستا شده است.
پس از مدتي يكي از متقين شهر در خواب مي بيند كه يك فرد نوراني نزديك وي آمده و خود را “ويس بوعيلان” معرفي ميكند و اظهار ميدارد كه به مردم بگوئيد بيماري بطور كامل برطرف شده و ميتوانند به روستاي خود بازگردند. از آن پس نام روستا به “ويس” تغيير پيدا ميكند. البته در اين موضوع چندين مورد مشابه نيز وجود داشته از جمله درخواب ديدن ايشان توسط فردي متدين كه ايشان سوار بر اسب از بروز سيل وحشتناك در ويس جلوگيري مينمايد.
برچسبها:
معرفی شهر به لحاظ موقعیت جغرافیایی
شهر کوت سید نعیم از توابع شهرستان دشت آزادگان ، بخش مرکزی و دهستان حومه شرقی می باشد . این شهر از شمال به اراضی کشاورزی و رودخانه کرخه ، از شرق به کانال آب و اراضی کشاورزی، از غرب به روستای ابوسحاب و از جنوب به محور اهواز – سوسنگرد و اراضی کشاورزی محدود می گردد.
شهر کوت سید نعیم بین ۳۱ درجه تا ۳۲ درجه و ۵ دقیقه عرض شمالی ، همچنین ۴۷ درجه و ۴۱ دقیقه تا ۴۸ درجه و ۳۰ دقیقه طول شرقی از نصف النهار کرینویچ واقع گردیده است.
آب و هوای کوت سید نعیم معتدل و مرطوب بوده و همانند سایر سکونتگاهای استان خوزستان دارای رطوبت و بارش باد زیاد است .
محدوده اراضی کشاورزی و منابع طبیعی
براساس اطلاعات اخذ شده از مدیریت جهاد کشاورزی شهرستان دشت آزادگان ، ۳۵۰۰ هکتار اراضی زراعی در سطح شهر کوت سید نعیم وجود دارد این اراضی بطور پراکنده در اطراف شهر وجود دارد و بیشترین سطح اراضی کشاورزی در شمال شهر واقع شده است.
شهر کوت سید نعیم از لحاظ ژئومورفولوژیک در منطقه دشتی و در یک محدوده پست و همواره استقرار یافته و توسط روستاهای اطراف محصور گشته است . شهر دارای بافتی نسبتاً پراکنده بوده و به لحاظ شکلی نیز ساختار خطی در سیمای کلی شهر قابل مشاهده است . از عوارض طبیعی دیگر نمی توان در محدوده شهر اشاره کرد . هیچ رشته کوهی در حوزه این شهر قرار نگرفته است . ارتفاع شهر از سطح دریا ۲۵۰ متر می باشد.
منابع تأمین آب آشامیدنی و آب کشاورزی شهر
آب شرب ساکنین شهر از طریق شبکه سراسری سوسنگرد ، تأمین می شود. آب مزبور از طریق شبکه لوله کشی به واحد های مسکونی منتقل می شود.
اراضی کشاورزی شهر آب مورد نیاز خود را از طریق رودخانه کرخه تأمین می کنند.
ویژگی های اجتماعی و جمعیتی شهر
– روند تحولات اجتماعی
بر اساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن، جمعیت شهر کوت سید نعیم از ۳۵۶۲ نفر در سال ۵۵ به ۴۱۹۲ نفر در سال ۶۵ و ۴۵۴۴ نفر در سال ۷۵ افزایش یافته است . جمعیت شهر در دوره ده ساله اخیر نیز افزایش داشته بطوریکه جمعیت آن در سال ۱۳۹۱ توسط اداره کل آمار و اطلاعات طبق سرشماری سال ۱۳۹۱ ۵۰۹۶ نفر اعلام شده است.
– تعداد و بعد خانوار
براساس اطلاعات سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۵۵ تعداد خانوار های ساکن در شهر کوت سید نعیم ۴۵۵ خانوار بوده که این تعداد در سال ۱۳۶۵ به ۵۴۹ خانوار و در سال ۱۳۷۵ به ۶۵۲ خانوار رسیده است . در حال حاضر تعداد تقریباً ۱۱۰۰ خانوار در این سکونتگاه ساکن می باشند . بعد خانوار در هر یک از دوره های سرشماری به ترتیب ۷٫۸۳ و ۶٫۸۹ گزارش شده است .
شناخت و بررسی علل پیدایش
برای شناخت و بررسی علل پیدایش شهر کوت سید نعیم عمدتاً باید به مسائل طبیعی توجه داشت . دلیل اصلی پیدایش شهر وجود اراضی کشاورزی مناسب و آب فراوان می باشد .
در گذشته وجود آب در هر منطقه موجب می گردیده که در آن منطقه امکان اسکان دائمی جمعیت بوجود آید از این رو مهمترین علل یکجانشینی در این مکان وجود آب فراوان می باشد که منبع مهمی برای پرداختن به فعالیتهای کشاورزی محسوب شده و نقش موثری در تجمع افراد داشته است.
عوامل تأثیر گذار دیگر خاک در این مکان بوده است . مرغوبیت خاک زمینه را برای ایجاد و توسعه فعالیتهای زراعی ایجاد نمود. تمامی اراضی منطقه به دلیل قابل کشت بودن ، دارای پوشش گیاهی می باشند.
در کنار عوامل فوق آب و هوا نیز تءثیر داشته است به طوری که وجود آب و هوای مناسب نیز در کنار آب و خاک مناسب به پیدایش شهر کمک کرده است .
بنابرین برخورداری از اراضی مستعد کشاورزی و آب کافی جهت کشت و زرع از جمله دلایل شکل گیری و پیدایش شهر و دسترسی آسان به شهرستان دشت آزادگان و شهرستان اهواز از جمله عوامل گسترش و توسعه کالبدی به شمار می رود.
برچسبها:
شاوور یکی از بخشهای تابعه شهرستان شوش در استان خوزستان در جنوب غربی ایران بود. با تصویب هئیت دولت روستای بیت رشگ شاوور از توابع شهرستان شوش باجمعیتی بالغ بر ۱۰۰۰۰ نفر و تعداد۲۰۰۰ خانوار در فاصله ۱۵ کیلومتر از مرکزشهرستان شوش به شهر شاوور تبدیل گردید.
بیت رشگ
تصویبنامه در خصوص تبدیل روستای « بیت رشگ » از توابع بخش شاوور شهرستان شوش در استان خوزستان به شهر وزارت کشور وزیران عضو کمیسیون سیاسی و دفاعی در جلسه مورخ ۱۰/۹/۱۳۸۷ بنا به پیشنهاد شماره ۶۲۷۴۰/۴۲/۴/۱ مورخ ۱۸/۵/۱۳۸۴ وزارت کشور و به استناد ماده (۱۳) قانون تعاریف و ضوابط تقسیمات کشوری ـ مصوب ۱۳۶۲ـ و با رعایت جزء (د) بند (۱) تصویبنامه شماره ۱۵۸۸۰۲/ت۳۸۸۵۴هـ مورخ ۱/۱۰/۱۳۸۶ تصویب نمودند: ۱ـ روستای « بیت رشگ » از توابع بخش شاوور شهرستان شوش در استان خوزستان به شهر تبدیل و به عنوان شهر « شاوور» شناخته میشود.
این تصویبنامه در تاریخ ۷/۱۰/۱۳۸۷ به تأیید ریاست جمهوری وقت رسید. مردم بیت رشگ عرب هستند و در بسیاری از مراسم های رسمی به عربی به هیئت دولت خوش آمد گویی می گویند.
آداب و رسوم
عید فطر
یکی از اعیاد مذهبی خوزستان است. بارها استان خوزستان برای عید فطر از امتیاز تعطیلی چند روزه برخوردار بودهاست و نماینده اهواز و استاندار خوزستان دلیل این امر حضور مردم عرب در این استان است که عید فطر از اهمیت بالایی نزد آنها برخوردار است. براساس یک سنت دیرینه مردم خوزستان عید را در کنار اعضای خانواده، دوستان و دیگر مسلمانان با شکرگزاری به درگاه خداوند سپری کرده و یا پس از بازگشت از نماز عید فطر افراد کوچکتر به خانه بزرگترهای خود میروند تا عید را به یکدیگر تبریک بگویند. این بازدیدها در محلهها به صورت دسته جمعی صورت میگیرد.
در سال ۱۳۹۰ نیز بحث افزایش عید در خوزستان مطرح بود. در خوزستان، روز عید فطر، از اهمیت و جایگاه بسیار بالاتری در فرهنگ عمومی برخوردار است؛ بدین معنا که گرامیداشت عید فطر، با هنجارها، رفتارها، رسمها و آداب و سنن بسیاری همراه است. مجموعه این آیینها از حدود یک هفته (کمتر یا بیشتر) قبل از فرارسیدن روز عید فطر آغاز و تا حداقل یک هفته پس از روز عید فطر ادامه مییابد.
در این مناطق، عید فطر، مانند عید نوروز در یک بازه زمانی چند روزه گرامی داشته میشود. برای ملموس تر شدن این موضوع میتوان این مثال را مطرح کرد که آیا میتوان عید نوروز را تنها در یک روز محدود کرد؟ این عید با آداب و رفتار و مراسم و سنن بسیاری همراه است که عمل به آنها به طور حتم بیش از یک روز تعطیلی میطلبد.
درباره عید فطر نیز وضعیت همین گونهاست. یعنی برخلاف پایتخت و مناطق مرکزی ایران که روز عید فطر هیچ تفاوتی با دیگر روزها ندارد در برخی مناطق، گرامیداشت عید فطر با آداب و سننی به حجم عید نوروزهمراه میشود.
در بخش مهمی از مناطق ایران، مردم، قبل از رسیدن عید فطر، لباس نو میخرند، خانه تکانی میکنند و با خرید شیرینی و دیگر وسایل پذیرایی، برای استقبال از مهمانان عیدآماده میشوند. روند عیددیدنی شامل همه اعضای یک خانواده بزرگ یا فامیل مستقر در مناطق و شهرهای مختلف میشود. این عیددیدنیها معمولاً تا یک هفته طول میکشد و سفرههای آجیل و شیرینی و شربت نیز در این مدت، به عنوان یک رسم پهن هستند.
عربهای خوزستان روز دوم قبل از عید را «امالوسخ» و یک روز مانده به عید را «امالحلس» مینامند. امالوسخ به معنای روز «چرکین» میباشد. در این روز مردم عرب به نظافت خانههای خود میپردازند، اجناس جدید برای منزل خرید میکنند و خانه را برای فرارسیدن عید و اکرام مهمان تمیز و آماده میکنند. روز بعد از امالوسخ را امالحلس مینامند. امالحلس نیز که نامی محلی و قدیمی میباشد به معنای روز نظافت و رسیدگی شخصی که در آن جوانان به ظاهر خود رسیدگی میکنند. البته واژه حلس دیگر کمتر به کار برده میشود و میتوان گفت امالحلس متضاد و نقطه مقابل امالوسخ است. عربهای خوزستان برای خرید عید در روزهای پایانی ماه مبارک روانه بازار شده و از کوچک تا بزرگ آنها لباسهای جدید و نو میخرند.
گرگیعان
گرگیعان از آداب بسیار کهن است که هر ساله در ۱۵ رمضان در اهواز اجرا میشود. در این شب کودکان عرب با پوشیدن لباسهای عربی به خیابانها آمده و کیسههای کوچکی را که از قبل تهیه کردهاند به گردن میآویزند و با سردادن سرودهای فولکوریک این شب، به درب منازل همسایگان رفته و از آنان تقاضای عیدی و شیرینی میکنند. از معرفترین سرودهای این شب، ماجینه یا ماجینه حل الکیس و انطینه است. که معنای فارسی آن، ما آمدیم ما آمدیم، کیسه را بگشا و در آن برای ما هدیهای بگذار، است.
قهوه خوری و دله قهوه
مردم عرب شاوور همچون دیگر مردم کشور ایران فرهنگ خاص خود را دارند. مراسم قهوه خوری جز آثار ثبت ملی در ایران است . دله قهوه یکی از اشیاء و ابزارهای فرهنگی مردم عرب است که در مراسمهای رسمی چه در کشورهای همسایه در مراسمات بینالمللی و حتی در برگزاریهای هیئت دولت در خوزستان، و بازدیدشان از مردم عرب ایران، همواره از این وسیله در پذیراییها به عنوان نماد فرهنگی استفاده شدهاست. این نماد را در کشورهای همسایه و همچنین در اهواز و آبادان به صورت نمادی در ابعاد بزرگتر در میدان شهر نصب شده وجود دارد. در واقع مردم عرب برای نوشیدن قهوه مراسم و قوانین خاصی دارند و با اعتقاد و باورهایی که دارند آن را انجام میدهند. برای تهیه آن ابتدا قهوه را با وسیلهای دو شاخه به نام مهماس که شبیه منقاش است در ظرفی ریخته و تفت میدهند و آنگاه آن را در هاون آسیاب کرده و برای مراسم آماده میکنند، پس از آن در ظرفی بزرگ به نام «گم گم» یا «قم قم» که در خوزستان قاف به گاف تلفظ میشود، گمگم که چیزی شبیه گلاب پاشهای قدیمی و از جنس ورشو (مفرغ) است، در آن آب ریخته و پس از جوش آمدن، قهوه آسیاب شده را اضافه کرده و از هل هم برای خوش بو شدن آن استفاده میکنند.
هنگامی که قهوه آماده سرو باشد آن را در ظرف کوچکتری به نام «دله» که شبیه همان «گم گم» است ریخته و سپس این مراسم آئینی شیوه خاص فرد توزیع کننده آن ادامه مییابد. این فرد دله را در دست چپ و فنجان مخصوص قهوه خوری (که فنجانی بدون دستهاست و فنیان خوانده میشود) را در دست راست گرفته، از سمت راست مجلس شروع به سرو قهوه میکنند، اگر در این مجلس سیدی وجود داشته باشد ابتدا از وی پذیرایی آغاز میشود و در غیر این صورت این مراسم از ریش سفید مجلس آغاز میشود و از سمت راستش قهوه دادن ادامه داده میشود. در مقابل شخصی که فنجان را از میزبان میگیرد جزء آداب و رسوم است که فنجان را با دست راستش دریافت کند. اگر فنجان را با دست چپ دریافت کند نوعی بی احترامی به آداب و رسوم است. قهوهای که از دله در فنجان ریخته میشود مقدارش بسیار کم، غلیظ و تلخ است و باید در انتهای ریختن قهوه و قبل از دادن فنجان به میهمان باید یک مرتبه نوک دله را به لبه فنجان قهوه کوبیده تا صدای فنجان بلند شود و پس از آن قهوه را تعارف کند. میهمان نیز پس از دریافت و نوشیدن قهوه، قبل از پس دادن فنجان خالی، باید دستش را یک مرتبه تکان داده، این تکان دادن به معنای آن است که دیگر کافی است و قهوه نمینوشم. سپس میزبان سراغ نفر سمت راستی میهمان میرود و همین روند را تا انتها ادامه میدهد. مردم عرب برای این آداب و رسوم حساسیت به خرج میدهند و آن را قابل احترام میشمرند.
این قهوه دادن همواره به همراه قوانینش در اکثر مراسمهای رسمی و غیر رسمی به خصوص در مراسم خواستگاری، مهمانیهای رسمی منجمله عید فطر و در مراسم سوگواری اجرا میشود. دلههای قهوه، فنجانهای مخصوص و کوچکی دارند.
لباس محلی عربهای اهواز (دشداشه)
لباس محلی عرب شاوور که دشداشه نام دارد یک پیراهن سفید بلند است که در بیشتر شهرهای خوزستان پوشیده میشود از دیگر لباسهایی که همراه با دشداشه پوشیده میشود بشت میباشد که روی دشداشه آن را میپوشند همچنین چفیه نام پارچهای است که روی سر گذاشته و دور آن یک حلقه به نام عگال میگذارند که چفیه را نگه دارد.
جمعیت
بنابر سرشماری مرکز آمار ایران، جمعیت بخش شاوور شهرستان شوش در سال ۱۳۸۵ برابر با ۶۲۷۶۴ نفر بودهاست .
برچسبها:
منطقه ابهر و مناطق اطراف ابهرود (ابهر چاي)، از نخستين زيستگاههاي انساني در ايران است و از پيشينه تاريخي طولاني برخوردار است. در هزاره دوم پيش از ميلاد، دره ابهررود از رونق قابل توجهي برخورداري بوده است درقرن نهم پيش از ميلاد، مادها در اين منطقه اتحاديه اي از قبيلههاي گوناگون را به وجود آوردند كه مقر آن در ابهر چاي بوده است.
در زمان روي كارآمدن حكومت ايلخانان و انتخاب سلطانيه به عنوان پايتخت، اين منطقه به علت برخوردارشدن از شبكه هاي جاده اي اهميت ارتباطي قابل توجهي به دست آورد .وجه تسميه اين شهر از واژه پهلوي (اوهر) گرفته شده است. اين واژه به معناي محل بستن آب هاست . جايگاه نخستين خانه هاي اين شهر، تپه اي باستاني به نام تپه قلعه است و دركناره راست ابهر رود جاي دارد. اين محل يكي از نخستين زيستگاههاي انساني منطقه زنجان به شمار مي رود و حداقل از اوايل هزاره چهارم پيش از ميلاد مورد استفاده و محل سكونت جماعت هاي آغازين بوده است.
مراكز ديدني و تاريخي
بقعه پيراحمد ، امامزاده زيدالكبير ، امامزاده محمد، امامزاده ابراهيم، امامزاده اسماعيل، بقعه ملاحسن، مسجد جامع ابهر، مسجد جامع قروه ، ابهر رود ، بناي چلبي اوغلي ، ارگ سلطانيه، روستای وير ، علمدار تپه
صنايع و معادن
از صنايع ماشيني و معادن شهرستان ابهر اطلاعات مستندي در دست نيست. دوخت گيوه، تهيه كلاه های نمدی و كفش های چرمی زنانه و مردانه از صنایع دستی اين ناحیه به شمار می آید. رویه گیوه، بیش تر توسط بانوان و دختران و از نخ مخصوصی بافته می شود. سپس کفاش رويه ها را خریداری و با لاستیک و چرم به شکل گیوه قابل مصرف درمی آورد. صنایع دستی شهرستان ابهر از جمله صادرات این منطقه هستند.
کشاورزی و دام داری
کشاورزی و دامداری اساس اقتصاد منطقه ابهر را تشکیل می دهند. كشاورزی اين منطقه به علت جريان رودخانه ابهررود و ايجاد سرزمين های آبرفتی و حاصلخيز وسيع در اطراف این شهرستان و همچنين تامين آب مورد نياز كشاورزی توسط آب های سطحی و زیرزمینی، رودها، چشمه ها، چاه های ژرف و كاريزهای متعدد رونق يافته است. محصولاتی چون گندم، جو، بنشن، انگور، زردآلو، سيب، بادام و گردو در این شهرستان به عمل آمده و مهم ترین محصولات كشاورزی اين شهرستان محسوب می شوند. به جز رودخانه های متعدد منطقه كه آب كشاورزی مورد نیاز اهالی را تامين می کنند، قنات ها نیز در تامین آب کشاورزی و آب آشامیدنی اهمیت زیادی دارند.
انگور، بادام، سيب و گردو مهم ترين محصولات باغی شهرستان ابهر هستند. از مجموع زمین های زیر کشت انگور در استان زنجان، 44 درصد زیرکشت انگور آبی و دیم قرار دارند که از ميان شهرستان های استان، شهرستان ابهر اولين توليد كننده انگور آبی استان بوده و از نظر کشت این محصول از اهمیت زیادی برخوردار است. اين منطقه در زمینه تولید بادام، دومین شهرستان تولید کننده بادام بعد از شهرستان خدابنده است و حدود 50 هکتار از زمین های این ناحیه زیر کشت محصول بادام قرار دارند. در حدود 299 هكتار از زمین های باغی و کشاورزی ابهر زیر کشت سیب و 87 هکتار از آن ها زیر کشت گردو هستند. بازرگانی شهرستان ابهر را صادرات فرآورده های مختلف كشاورزی، باغى، دامی و صنایع دستی تشکیل می دهد. انواع این فرآورده ها از مهم ترين صادرات اين شهرستان به شمار می آیند.
سيستم دامداری در شهرستان ابهر، به صورت سنتی و صنعتی انجام می گيرد. بیش تر روستاییان منطقه دارای دامپروری های کوچکی هستند که معمولاً آن ها را به شيوه سنتی مدیریت می کنند ولی در سال های اخیر دامپروری های بزرگ صنعتی توسط شرکت های تعاونی در منطقه ساخته شده که عملکرد خوبی داشته اند. پرورش انواع طیور نیز در این منطقه مورد توجه واقع شده و در منطقه سبز دشت، واحد های مرغ داری گوشتی به صورت صنعتی دایر شده است.
قدمت کشاورزی و دامداری در منطقه ابهر سبب شده است که مواد اولیه و خام برای انواع صنایع دستی در این منطقه وجود داشته باشد و صنایع دستی یکی از مشاغل مهم مردم ناحیه محسوب شود. انواع صنایع دستی از قبیل قالی بافی، جاجيم بافی، كلاه بافی، كفش دوزى و گيوه دوزى بیش تر توسط زنان و دختران ناحیه بافته می شود. قالى های منطقه كه از مواد و رنگ مرغوب تهيه می شوند از نوع اعلاء بوده و بیش تر در روستاهای اطراف ابهر و در كارگاه های خانگی، توسط زنان و دختران بافته می شوند و قابلیت صادرات به کشورهای اروپایی را دارند. جاجيم بافی نيز از ديگر هنرهای دستی شهرستان ابهر است كه بيش تر در روستاها رواج داشته ولی امروزه از رونق کم تری در ناحیه برخوردار است.
وجه تسميه و پيشينه تاريخي
نام ابهر از واژه پهلوی «اوهر» به معنای محل بستن آب ها، گرفته شده است. «او» در واژه اوهر به معنای آب (نماد زندگی در آيين زرتشت) و «هر» به معنی دشواری كار و محدود كردن است. در كتاب حدود العالم، واژه ابهر به معنای آبادی که آب فراوانی برای ایجاد آسیاب دارد، آورده شده است. براساس بررسی های انجام شده، نخستين جايگاه سكونتگاهی ابهر، در تپه قلعه در کناره ابهر رود بوده که این منطقه را می توان از جمله نخستین زیستگاه های انسانی استان زنجان به شمار آورد كه قدمت آن به هزاره های پیش از میلاد می رسد. کشفیات موجود ثابت كرده است که قدمت «قلعه تپه» یا «تل دارا» به دوره کیانیان می رسد، همچنین ثابت شده که کاخ داراب شاه (پادشاه کیانی) در این منطقه قرار داشته و احتمالاً در آن دوران، از این قلعه به عنوان پادگان سربازان استفاده می شده است. منطقه ابهر از نخستين زيستگاه های انسانی ايران است كه از قدمت و پیشینه طولانی برخوردار بوده است. نشانه های موجود در تپه های باستانی منطقه، بر وجود حیات درهزاره اول پیش از ميلاد در این منطقه گواهی می دهند.
به استناد شواهد تاريخی موجود، در سال 821 پيش از ميلاد، قبایل مختلف مادها تحت رهبری فرمانده خود “هاناسیروکا” در محلی به نام ” بیت سگبات” واقع در دره ابهر چای در قسمت جنوب باختری قزوین، جمع شدند و در این محل میان آن ها و آشوری ها نبردی درگرفت. در حدود قرن هفتم پیش از میلاد و پس از آن نواحی تحت تسلط آشور، به محدوده قزوین و خاور همدان تا قسمت علیای دره قزل اوزن می رسید و در دوره ساسانیان ناحیه های واقع بین دو رودخانه ابهر رود و خررود (که هم اکنون نقاطی چون تاکستان، فارسجین و نرگه در خاور ابهر را شامل می شود) بسیار آباد و ازموقعیت ممتازی برخوردار بوده است.
در دوره ساسانیان منطقه ابهررود تحت تسلط یکی از هفت خاندان مهم حکومت گر ایران بنام خاندان مهران قرار داشته و از رونق خوبی برخوردار بوده است. در دوره اسلام نيز به علت هم مرز بودن با دیلم و تمایل سرداران عرب به تسلط بر دیلم اهمیت خاصی داشته است. پایتخت شدن سلطانیه در زمان ایلخانان سبب رونق منطقه ای ابهر شد اما در زمان تیمور اين شهر به کلی ویران گرديد. پس از آن در دوره صفویه و در زمانی که قزوین پایتخت کشور بود، این منطقه نیز از اهمیت ارتباطی زیادی برخوردار شد. در دوران قاجار نیز به دلیل ارتباط ایران با روسیه و گذشتن مسیر ارتباطی تهران – روسیه از راه ابهر و زنجان، این منطقه اهمیت ارتباطی داشته است.
آثار موجود در تپه های باستانی موجود در منطقه ابهر بر تاریخ طولانی تر منطقه گواهی می دهند ولی به علت کمبود اطلاعات و انجام نشدن حفاری های علمی در آن ها، گمان های تاریخی، مورد تردید است. گفته می شود در سال 1330 هجری قمری جهانشاه خان افشار، يكی از مالكين مقتدر و رييس ايل افشار خمسه، در قلعه تپه كاوش كرده و اشيای با ارزشی را که می توانست بر دیرینگی تاریخ اين منطقه گواهی دهد، از زير خاک بيرون آورده و با خود برده است. از آن جا که در اين كاوش هيچ گونه اصول حفاری و باستان شناسی رعایت نشده، اين منطقه به كلی زير و رو شده و ادامه کار برای کارشناسان دشوار شده است.
مشخصات جغرافيايي
شهرستان ابهر يكی از هفت شهرستان استان زنجان است كه در خاور استان و در 48 درجه و 35 دقيقه تا 49 درجه و 25 دقيقه درازای باختری و 35 درجه و50 دقيقه تا 36 درجه و 45 دقيقه پهنای شمالی خط استوا قرار گرفته و مساحت آن بيش از 3362 كيلومتر مربع است. اين شهرستان در قسمت باختری استان زنجان واقع شده و مركز آن شهر ابهر است كه در 49 درجه و 13 دقيقه درازای خاوری و 36 درجه و 8 دقيقه پهنای شمالی و در ارتفاع 1540 متری از سطح دریا واقع شده است. شهرستان ابهر از شمال به شهرستان طارم و قزوین، از شمال باختری به شهرستان زنجان، از باختر به شهرستان ایجرود، از جنوب باختری به شهرستان خدابنده، از جنوب به شهرستان بویین زهرا، از جنوب خاوری به شهرستان تاکستان، از خاور به شهرستان خرم دره و از شمال خاوری به شهرستان قزوین محدود می شود. براساس سرشماری سراسری سال 1375، این شهرستان 148،424 نفر جمعيت داشته که از اين تعداد 55،266 نفر در مركز شهرستان زندگی می كردند. بر اساس آخرین تقسیمات کشوری سال 1381 شهرستان ابهر، از دو بخش مرکزی و سلطانیه، هشت دهستان به نام های ابهررود، حومه، درهجین، دولت آباد، صایین قلعه، سلطانیه، سنبل آباد و گوزلدره و چهارشهر به نام های ابهر، صایین قلعه، هیدج و سلطانیه تشكيل شده است.
برچسبها: