کندر
رایحه باستانی کندر یادآور بوی کلیسا و عهد عتیق است با تاریخی به قدمت انجیل، جاذبه و فواید کندر در تمدن های کهن یونانی، رومی، ایرانی و عبری برای مصارف خانگی و مذهبی شناخته شده بود. در کتاب انجیل از کندر، همراه با مورد (صمغ سقزی) به عنوان یک کالای با ارزش نام برده شده است. امروزه هم چنان به عنوان بوی خوش و به خاطر اثر آرام بخش و تمیز کننده اش و برای کمک به مکاشفه در اکثر کلیساها استفاده می شود.
تمدن عظیم نبطی ها که در کتاب میراث زرین توضی داده شده است بعنوان پای های اصلی تمدن بزرگ بوده است و از دود آن در مراسمات مذهبی خود استفاده میکردند و همین الان نیز مورد استفاده و احتررام تمدنهای دیگر نیز بوده و به حیات خود ادامه میدهد.
کندر در واقع درخت صمغ است بومی بیابان های عمان، سومالی و حبشه، گاهی به عنوان اولیبانوم شناخته می شود. روغن آن زرد کم رنگ و از محلول صمغ رزین به وسیله تقطیر با بخار کشیده می شود. این روش تا اندازه ای پر خرج است و روغن آن به نسبت گران. رایحه ای گرم، کهنه و گل حنایی دارد با نشانه ای از لیمو و کافور.
خواص :
کندر، روغنی است آرام بخش و تسکین دهنده به تنفس عمیق کمک کرده و برای رفع فشار روحی و هر نوع اشکالات تنفسی موثر است.
کندر می تواند برای مبتلایان به آسم و زکام و برونشیت و سرفه مفید باشد. همچنین آشکار شده است که خواص ضد التهاب آن در تخفیف درد و ورم مفاصل چون آرتروز موثر است.
کندر تونیک مقوی برای پوست های چرب، به ویژه پوست بزرگسالان است و هم چنین این خاصیت به آن نسبت داده می شود که از چین و چروک می کاهد.
از فواید دیگر کندر اثر آرام بخش آن برای مقابله با فشار روحی ، مصیبت و هم چنین گذراندن دروان یائسگی زنان است. رایحه آرام بخش این روغن به شخص اطمینان خاطر می کنئ.
برچسبها:
بهتره به فکر توليد مثل جوجه کشی از کاسکوها نباشيد . چون اين کار تقريبا غير ممکن است ، همانطور که قبلا اشاره شده کاسکوها بايد خودشان جفت خود را انتخاب کنند. و تعيين جنسيت هم مشکل. طوطی خاکستری ماده ای که تنها در قفس نگهداری می شود، ممکن است بدون هيچ گونه علامت و سابقه ای چند تخم بدون نطفه بگذارد. اگر بتوانيد جفت مناسبی برای طوطی خاکستری خود پيدا کنيد، می توانيد براحتی و با موفقيت از طوطی خود چند جوجه به دست اورديد. اين پرنده برای جفتگيری و توليد مثل به قفسی بزرگ و لانه ای تقريبا اندازه کيس کامپيوتر احتياج دارد. تا ۴ سالگی تلاشی جدی برای ساختن اشيانه از خود نشان نمی دهد. و مدت زمانی که تخم تبديل به جوجه می شود: جوجه ها پس از ۴ هفته از تخم بيرون می ايند و اگر از انها به خوبی نگهداری شود، در حدود ۳ ماهگی قدرت پرواز پيدا می کنند. از حدود ۶ ماهگی به بعد هم رنگ چشم انها روشن تر می شود .در فصل توليد مثل حتی طوطی های اهلی هم ممکن است حالتی تهاجمی پيدا کنند.
توجه:توليد مثل کاسکو خيلی مشکل می باشد و پرنده هايی هستند اجتما عی که شايد پرنده نر يا ماده از ميان 200 تا کاسکو بتوانند جفت خود را انتخاب کنند شايد هم باز نپسندند
طريقه انتخاب جفت: طوطی کاسکوها در اين روش همانند انسان ها نيز می باشند و جفت خود را خودشان انتخاب می کنند وخيلی سخت پسند هستند در انتخاب شريک زندگيشون ممکنه 1 نر را در 40 تا ماده رها کنيد و هيچ کدام را نپذيرد و بالعکس در صورتی که شما می توانيد جفت پرنده های ديگر را خودتان انتخاب کنيد اما کاسکو را نمی توانيد مجبور کنيد.
پس از تشخيص طوطیهای نر و ماده، بايد برای سازگار شدن آنها با يکديگر، آنها را برای مدتی در دو قفس جداگانه در کنار هم نگهداری کرد تا به تدريج به يکديگر عادت کنند و پس از مدتی با تهيه قفس بزرگ تر، هردوی آنان را به يک قفس منتقل نمود تا در کنار هم زندگی کنند.سازگاری يکی از عوامل بسيار مهم در توليد مثل کاسکو است. البته اگر تعداد زيادی کاسکوی نر و ماده در اختيار داشته باشيد، بهتر است که انتخاب جفت را به عهده خود کاسکو بگذاريد.جفتهای سازگار شده در کنار هم میمانند وبه همديگر غذا داده وبه پر آرايی يکديگر میپردازند.در شرايط طبيعی معمولاً طوطیها جفت خود را برای تمام طول زندگی انتخاب میکنند.از اين رو بهتر است که پس از سازگاری طوطیهای نر و ماده، آنها را از همديگر جدا نکنيد و اجازه بدهيد که در کنار هم زندگی کنند.
ساخت لانه:در اين روش شما می توانيد از چوب و کاه لانه ای مناسب برايشان درست کنيد که آن هم اگر خوششان نيايد حاضر نيستند در آنجا توليد مثل کنند.و تصميم می گيرند خودشان برای خودشان لانه بسازند.يعضی هاشون راحت طلب و خونسرد هستند و بعضی هاشون پرجنب و جوش و فعال هستند
همانطور که در تصوير مشاهده می کنيد طوطی کاسکو های نر و ماده در هنگام جفت گيری طريقه غذا دادن به جوجه های خود را امتحان می کنند و به همديگر از دهان همديگر غذا می دهند و می گيرند .که اين غذا در معده کاسکو ذخيره می شود و توسط بزاق که حاوی ويتامين و غيره می باشد بالا می آيد و در دهان جوجه خود می گذارند که جوجه هم راحتر هضم کند هم ويتامين به بدن برساند
توليد مثل:در هنگامی که طوطی کاسکو تخم گذاری می کند حالت تهاجمی می گيرد و ممکن است به افراد اطراف لا نه اش اگر احساس خطر کند حمله ور شود .هنگامی که کاسکوی ماده روی تخم ها می خوابد کاسکوی نر معمولا غذای او را تامين می کند و دهانش می گذارد معمولا 2 تخم در هر دوره توليد مثل می گذارند و جوجه ها پس از گذشت 3 الی 4 هفته سر از تخم بيرون می آورند .
جوجه (کاسکو)
جدا کردن جوجه ها:به نظر من جوجه هايی که انسان می خواهد خودش دست پرورده کند بايد در سنی باشند که توان گرفتن غذا را از صاحب خود داشته باشند بعد می توان جوجه را از والدين جدا کرد حداقل در 2 ماهگی تا 4 ماهگی در اينصورت امکان مرگ جوجه خيلی کمتر می شود و می توان جوجه را همانند انسانی که از بدو تولد از مادرش حرف ياد می گيرد تربيت کرد و هر زبانی را که می خواهيد به ترتيب و با مفهوم يادش بدهيد و با مفهوم از او جواب بخواهيد خارق العاده است.
غذای جوجه ها توسط دست انسان: غذاهايی که برايش قابل هضم باشد مثل سرلاک بچه رنده کردن سيب و.... که با سورنگ و بهداشتی ترش با يک قاشق مربا خوری اورا تشويق به خوردن غذا بکنيد.
رفتار شناسی جوجه کاسکوها
جوجه کاسکوها وقتی از تخم خارج می شوند، تا يک هفته چشمان آنها بسته است، اما در اين وضعيت هم قادرند که از مادر خود غذا دريافت کنند. جوجه کاسکوها تا سن 3 ماهگی کماکان به تغذيه شدن توسط والدين خود وابسته اند و تا اين سن از لانه خارج نمی شوند. تا حدود 3 ماهگی پرهای جوجه ها به طور کامل رشد می کند و در اين سن اگر غذای کافی از والدين دريافت کرده باشند، رشد جسمانی آنها نيز کامل می شود، اما تحت شرايط کمبود غذا ممکن است. والدين غذای کافی پيدا نکنند و نتوانند جوجه ها را به خوبی تغذيه کنند. در اين حالت ممکن است تا چند ماه ديگر رشد جسمی جوجه ها ادامه يابد تا هم جثه والدين خود شوند.کاسکوها در هنگام جفتگيری اقدام به لانه سازی در تنه درختان خاص می کنند. کاسکوی ماده در لانه تخمگذاری می کند و روی تخم هايش می خوابد.
وقتی کاسکوی ماده روی تخم ها خوابيده است، کاسکوی نر وظيفه تهيه غذا برای کاسکوی ماده را هم به عهده دارد، وقتی جوجه ها از تخم خارج می شوند، کاسکوی ماده هم به دنبال غذا می رود و والدين هر دو وظيفه تغذيه جوجه ها را به عهده دارند. از 3 ماهگی به بعد، جوجه کاسکوهای کاملاً پردار به همراه والدين خود برای يافتن غذا از لانه خارج می شوند. از اين پس، کاسکوها در گله هايی با جمعيت صدها تا هزاران قطعه شب را به صورت اجتماعی روی درختان بلند سپری می کنند و صبح زود در گله های کوچک تر به طرف مزارع و باغ های ميوه به پرواز درمی آيند.رفتارهای کاسکو به دو دسته تقسيم می شوند: 1ـ رفتارهای غريزی. 2ـ رفتارهای اکتسابی. رفتارهای غريزی در نهاد کاسکو است و کاسکو بدون اين که از والدين خود آموزش ببيند، آنها را می داند؛ مثل رفتار پرواز يا بازکردن دهان برای دريافت غذا. اگر چه رفتارهای غريزی در نهاد جوجه کاسکوها وجود دارد، ولی جوجه کاسکوها چنان رفتارها را نيز با والدين درست پرواز کردن را به آنها می آموزند. توجه داشته باشيد که در شرايط پرورش دستی، جوجه کاسکوها والدينی ندارند که رفتارهای غريزی را با آنها تمرين کنند. همچنين جوجه های پرورشی از رفتارهای اکتسابی که بايد از والدين يا همنوعان خود يادبگيرند، بی اطلاع اند. بنابراين پرورش دهنده جوجه کاسکوها بايد به اين نکته توجه داشته باشند که آن ها بايد مراقبت خاصی از جوجه ها بکنند تا جوجه ها دچار مشکل نشوند. ترس از دشمنان طبيعی يک رفتار لازم به يادگيری است که جوجه کاسکوها در شرايط زندگی درکنار والدين، از آن ها ياد می گيرند که از دشمنان طبيعی مثل باز، قوش، عقاب و ديگر شکارچيان بترسند و ياد می گيرند که متعاقب ترسيدن بايد به پرواز درآيند و فرار کنند. همچنين ياد می گيرند که در شرايط طبيعی بايد به صورت گله ای و در بلندی درختان مرتفع استراحت کنند و بخوابند تا دشمنان از حمله به آن ها اجتناب کنند. کاسکوهابه صورت گله ای و در دسته های بزرگ به سمت منابع غذا با سرعت پرواز می کنند و پرندگان شکاری از حمله به گله های در حال پرواز کاسکو ترس دارند؛ زيرا اگر به يک گله در حال پرواز کاسکو حمله کنند، امکان شکستن بال آن ها وجود دارد. به هر حال ذکر رفتارهايی که کاسکوها به طور غريزی دارند و در مهارت يافتن چنان رفتارها با والدين خود تمرين می کنند و نيز رفتارهايی که از والدين ياد می گيرند، اين حقيقت را روشن می کند که در شرايط جوجه کشی از کاسکو و پرورش دستی جوجه ها پس از جدا کردن آن ها از والدين، صاحب جوجه ها بايد بداند که آن ها از همه لحاظ وابسته او هستند و والدينی ندارد که رفتارهای لازم را به آن ياد بدهد يا با آن تمرين کنند يا جوجه کاسکو انجام چنان رفتارها را از والدين يا همنوعان خود مشاهده کند و ياد بگيرد و لذا بايد تا يادگيری رفتارهای لازم توسط جوجه کاسکو، مراقبتهای لازم را انجام دهد.
طوطی خاکستری آفريقايی
طوطی خاکستری آفريقايی پرندهای محبوب در کشورهای اروپايی و بسياری از کشورهای ديگر جهان است ، علت محبوبيت اين پرنده، هوش سرشار و قدرت سخنگويی و تقليد صدای اين پرنده میباشد و شايد به يقين بتوان گفت که اين پرنده بهترين پرنده تقليد کننده صدا در جهان میباشد که به راحتی میتواند بيش از صدها واژه را به خاطر سپرده و تکرار نمايد وبا اين کار باعث شادی و خوشحالی صاحبان خود گردد . اين پرنده در محيط زيست طبيعی خود پرندهای خجالتی و ترسو است . طوطی خاکستری آفريقايی و يا به تعبيری ديگر کاسکو از ساليان دور به عنوان پرنده اهلی در قصرهای پادشاهان و خانههای طبقات مختلف مردم جامعه نگهداری میشدهاست و روميان اولين ملتی در جهان هستند که در باره اين پرنده مطالبی نوشتهاند .
اين پرنده در اصل پرندهای وحشی است که در قاره آفريقا زندگی میکند و از قرنها پيش مورد توجه آدمی قرار گرفته و تلاشهای زيادی برای اهلی کردن و آموزش دادن پرنده صورت گرفتهاست .امروزه کاسکوها توسط پرورش دهندگان دست آموز شده و به پرندهای خانگی و سرگرم کننده و جالب تبديل شدهاست با اين حال به دليل آنکه عملکردی غير قابل پيش بينی دارند نبايد به آنان زياد اطمينان کرد .کاسکوهايی که از حيات وحش به جمع انسانها آورده ميشوند نيازمند صبر و کوشش بسيار برای آموزش و تطبيق با محيط تازه هستند.کاسکوها بسيار قوی هستند در صورت عصبانيت ميتوانند گاز بگيرند و يا پنجه بکشند.
اين پرنده يکی از اعضای تبار پستاسی Psitacidac میباشد که همانند ساير طوطيان از بدنی استوار ولی نرم تشکيل شده به طوری که پرنده میتواند با منقار خود به راحتی به تمام اجزای بدن خوددسترسی داشته باشد وتا 180 درجه سرخود را برگرداند . اندازه بدن طوطی خاکستری آفريقايی بسيار متفاوت است و در گونههای کوچک 12 سانتی متر ودر گونههای بزرگ تا 100 سانتی متر میرسد و وزن آن در حدود 400 گرم است رنگ پر وبال آن خاکستری است و در نژاد کنگو رنگ دم آن سرخ رنگ است ، دمگاه به رنگ خاکستری روشن و لبههای بال سياه رنگ و پاها خاکستری تيره هستند . رنگ منقار پرنده سياه و رنگ چشم پرنده بالغ زرد روشن و هردو جنس نر و ماده از نظر ظاهری شبيه به هم میباشند . اين پرنده در طول زندگی زاد و ولد میکند و معمولاً در حدود 50 تا 60 سال عمر میکند .
طوطی خاکستری آفريقايی پرندهای تيز پرواز است و پروازی منظم دارد اما اين پرنده قدرت جهت شناسی مناسبی ندارد و نمیتواند همانند کبوترها محل زندگی خود را جهت يابی نموده و به لانه بازگردد ، از اين رو پرورش دهندگان اين پرنده بايد توجه کافی داشته باشند که چنانچه پرنده از محل زندگی خود دور شد ، نمیتواند به راحتی لانه و کاشانه خود را يافته و بدان بازگردد .
هوش و ذکاوت کاسکو
کاسکودر حالی که تعيين ميزان هوش در حيوانات و قضاوت درباره اين که کداميک از ذکاوت بيشتری برخوردار است عملاً کار دشواری است ، اما بسياری از دانشمندان معتقدند که راسته Psittaciformeها در بين پرندگان از اين لحاظ شاخص میباشند. در اين بين کاسکو با داشتن قوه ادراک بالاتر از بقيه قرار میگيرد . اصولاً در بين پرندگان طوطی کاسکو ، طوطی کاکاتو و کلاغ به نظر باهوش تر میرسند. برخی معتقدند که کاسکو يک تقليد کننده کلمات نيست بلکه او قادر است که مفهوم واقعی کلمات را نيز درک نمايد . از جمله کسانی که به اين امر معتقدند و سخت از آن دفاع میکنند خانم دکتر آرين پيپربرگ است که در کتاب خود « مطالعاتی در باره آلکس» اظهار میدارد : « کاسکو قادر است مفهوم کلمات را به خوبی درک کند . اين پرنده میتواند مفهوم صفر را درک نموده و عدم وجود يک چيز را کاملاً بفهمد ». البته مطالب گفته شده بدين معنی نيست که مغز اين پرنده شبيه به مغز انسان عمل میکند ، بلکه منظور اين است که اين مغز میتواند برخی از مسايل منطقی را به يکديگر مرتبط ساخته و در سطح بسيار پايين آنها را تجزيه و تحليل نمايد .
مقايسه دو تا از بهترين پرنده های سخن گو (کاسکو و مرغ مينا)
مقايسه دو تا از بهترين پرنده های سخنگو ( کاسکو و مرغ مينا ) مرغ مينا با انکه به خوبی کاسکو حرف زدن ياد ميگيرد اما به اندازه کاسکو پرنده باوفايی نيست! البته اين به اين معنا نيست که مرغ مينا پرنده بی وفا يا بی تفاوتی نسبت به صاحبش باشد . کاسکو و بسياری از طوطی های ديگر کاملا وابسته به صاحب خود می شوند و صاحب خود را جفتی جدايی ناپذير می دانند. مرغ مينا شايد چون کمی ذاتا پررو و جسور است و خجالتی نيست اينگونه بنظر می ايد که پرنده بی وفايی باشد. در ضمن مرغ مينا با انکه جسه ی کوچکتری نسبت به کاسکو دارد اما بيشتر ادرار می کند که بد بو هم هست اما کاسکو اينچنين نيست.
برچسبها:
منطقه شكار ممنوع تپال با وسعتي برابر 30 هزار هكتار در شمال غربي شهرستان شاهرود واقع شده و منطقه اي است كوهستاني و دشتي كه در مجاورت شاهرود واقع شده است .
منطقه تپال با چشم اندازهاي بسيار زيبا از دير زمان محل مناسبي جهت زيستگاه وحوش و محل مناسبي جهت بازديد دوستداران طبيعت به شمار مي رود .
اين منطقه كه تا قبل از سال 1373 از نظر حيات وحش دچار آسيبهاي جدي شده بود جهت احيا ء آن طبق آگهي روزنامه رسمي به مدت 5 سال از سوي شورايعالي حفاظت محيط زيست به عنوان منطقه شكار ممنوع و تحت حفاظت قرار گرفت كه پس از انقضاي اين مهلت از اول آذر ماه سال 1377 به مدت 5 سال ديگر منطقه شكار ممنوع اعلام گرديد هاست اين منطقه به لحاظ نزديكي و مجاورت شهرستان شاهرود و مجن از موقعيت خاصي برخوردار بوده و دسترسي به اين منطقه براي گردشگران و دوستداران طبيعت با كمترين زمان و هزينه امكان پذير مي باشد .
از گونه هاي بارز حيات وحش اين منطقه مي توان قوچ و ميش ،كل و بز ، آهو ، خرس قهوه اي ، پلنگ ، كبك ، كيهو ،كبك دري ، شغال ، و انواع پرندگان وحشي را مي توان نام برد.
برچسبها:
روستا سرسبز وزیبا نمکه (Namakeh) در 80 کیلومتری شمال دامغان واقع می باشد. این محل به عنوان آخرین روستای شهرستان دامغان در ناحیه شمالی محسوب می گردد. حدود 5 کیلومتر بالاتر از نمکه محدوده استان سمنان پایان می یابد و وارد استان مازندران می شویم. روستای نمکه یکی ازروستاهای تاریخی دامغان محسوب شده که در آن اشیای باستانی بسیاریبه دست آمده است. در داخل روستا قلعه ای قدیمی قرار دارد که منازل روستاییان در داخل و اطراف آن ساخته شده است. بیشترین محصولات کشاورزی این منطقه گندم ، جو و سیب زمینی می باشد. روستای نمکه پس از شهر دیباج و روستای تویه رودبار قرار گرفته است. جاده ای که به سمت نمکه می رود پس از روستای تویه رودبار با پیچ و خم فراوان به این روستا می رسد. قبل از ورود به روستا بنایی خشتی امامزاده که در فاصله 100 تا 200 متری جاده اصلی و بر روی تپه ای مرتفع قرار گرفته است به چشم می خورد که مردم محلی آن را معصوم زاده می نامند. بنای این معصوم زاده از گنبدی نوک تیز و ساختمانی تقریباً مربعی شکل با ایوانی مسقف در محل ورودی بنا تشکیل شده است. گنبد آن در قسمت پشت ، خراب شده و ریزش کرده است. آثار یک ساختمان خشتی ویران شده نیز در نزدیکی بنای امامزاده مشاهده می شود. با این که ساختمان این محل رو به خرابی می رود اما هنوز هم در ایام هفته محل زیارتی مردم منطقه به شمار می آید.
برچسبها:
آبشار نمکی در محدوده منطقه تحت حفاظت پارک ملی کویر در استان سمنان و در نزدیکی مرز استان اصفهان واقع است. این منطقه در جنوب ارتفاعات نخجیر و غرب کویر ریگ جن واقع است و به دلیل اشکال ایجاد شده نمک در نوع خود کم نظیر است. این آبشار که به صورت قندیل های نمک از فراز تپه ای فرسایش یافته به پایین میریزد از چشمه آب شور ملک آباد سرچشمه گرفته و در ادامه مسیر به ریگ جن میریزد. وجود املاح نمک در زمین های بالادست و آب چشمه باعث شده که آب از املاح نمک اشباع شده و نمک به صورت کریستال در آب متبلور شود و چنین اشکالی را پس از ریزش آب ایجاد نماید. به دلیل واقع شدن این منطقه در محدوده پارک ملی کویر تردد در این منطقه منوط به اخذ مجوزهای لازم از اداره پارک ملی کویر و سازمان حفاظت محیط زیست است. پارک ملی کویر بزرگترین پارک ملی کشور بدون هرگونه معارض، فعالیتهای انسانی و سکونت گاهی است. پارک ملی کویر در ۱۲۰ کیلومتری جنوب شرقی تهران و ۱۰۰ کیلومتری شرق قم و در قسمت شمال استان اصفهان (دشت کویر) قرار دارد. خوشبختانه جوامع انسانی در پارک ملی کویر وجود ندارد ولی وجود راه های هموار و قابل دسترس در این منطـقه می تواند شرایط زیستگاه پارک را تحت تاثیر قـرار دهد. اقلیم این منطقه به شدت تحت تاثیر دو اقلیم دشت کویر که عمدتا از نمک پوشیده شده و دریاچه نمک که بلافاصله در خارج مرز منطقه در سمت غربی پارک واقع است، قرار گرفته است. پارک ملی کویر اگر چه پوشیده از گیاهان استپی و بیابانی است، اما سرزمینی لم یزرع با دشتهای هموار است. دسترسی به آبشار نمکی از سه مسیر امکانپذیر است. مسیر اول از سمت شهرستان ورامین، پیشوا، قلعه بلند، سرمحیط بانی مبارکیه، قصر بهرام، محیط بانی سفید آب و سپس جاده محیط بانی ملک آباد. مسیر دوم از شهرستان گرمسار، جاده سنگفرش صفوی، جاده ریگ جن در شرق سیاه کوه و محیط بانی ملک آباد و مسیر سوم از شهرستان آران و بیدگل،کویر مرنجاب، محیط بانی سفید آب و سپس محیط بانی ملک آباد. البته مسیرهای دیگری هم در این منطقه به این آبشار منتهی میگردد که به دلیل کمی تردد و باتلاقی بودن پیشنهاد نمیگردد. از جمله این مسیرها مسیر قلعه کرشاهی به شط است که در منطقه شط بشدت باتلاقی است.
منبع : کویرها و بیابانهای ایران
برچسبها:
دیباج یکی از شهرهای شهرستان دامغان در استان سمنان است. این شهر در ۵۵ کیلومتری شمال شهر دامغان جای دارد.
دیباج خود شامل روستاهای قلعه، ورزن و زردوان است. پیشتر آنرا چهارده ویا چهارده رودبار میخواندند. هرچند هنوز این نام بین مردم محلی رایج است اما از سال ۱۳۷۵ بصورت رسمی این منطقه به شهر تبدیل شد و اکنون دارای شهرداری است.
این شهر همچنین مرکز دهستان رودبار در بخش مرکزی شهرستان دامغان نیز محسوب میشود. آب و هوای دیباج، در زمستان سرد و در تابستان معتدل است.
نامگذاری
چهارده قبلاً از چهار روستای کوچکتر تشکیل میشد. علاوه بر سه روستایی که در بالا نام برده شد، روستا یا ده چهارم امین آباد نام داشت که اکنون خراب ده نامیده میشود و هر سال در هشتم محرم مردم به یادبود مردگان این ده در آنجا گرد میآیند. بنا به گفته مردم محلی این ده در گذشته بر اثر حمله سپاهیان یا بلایای زمینی ویران شدهاست. امروزه اندکی بنای مخروبه در محل این ده دیده میشود.
نام جدید این شهر از امامزادهای به همین نام در این مکان اقتباس شدهاست. مقبره منسوب به محمد پسر جعفر صادق امام ششم شیعیان دوازده امامی که ملقب به امامزاده محمد دیباج است در محله قلعه در جنوب غربی شهر واقع شدهاست.
مردم و زبان
جمعیت این شهر بر طبق سرشماری سال ۱۳۸۵، برابر با ۲٫۵۱۲ نفر بوده است . اغلب مردان برای کار به دامغان، سمنان ویا گرگان مهاجرت میکنند.
نزدیک به همه مردم این شهر مسلمان و شیعه دوازده امامی هستند. زبانشان کمی نزدیک به مازندرانی است.
محصولات کشاورزی و دامپروری
این شهر به خاطر آب و هوای کوهستانی، مستعد پرورش محصولات باغی و دامپروری است. مانند شهمیرزاد سمنان، در اینجا هم گردو از عمده میوههای باغی، در کنار گیلاس، انگور، آلبالو، زردآلو و سیب میباشد. درکنار اینها، سیب زمینی و گندم دو محصول عمده کشاورزی واین ناحیهاست. آب کشاورزی و آشامیدنی از چشمههای مختلف طبیعی که در اطراف شهر هستند تهیه میشود.
محصولات دامی
شهر دیباج دارای سه هزار هکتار مرتع و بیست هزار راس گوسفند و بز میباشد که در سه نوع مرتع تالیف میکنند. 1-مراتع زمستانه در اطراف دیباج 2-مراتع میانبد در منطقه کشت و دشت 3- مراتع ییلاقی (سربند-چهار گنبدان-سنگ بن –لار کوه وزندان و پلاش)که حدود 30% مردم از راه پرورش گوسفندان داشتی امرار معاش میکنند البته این درصد در قدیم 80% بوده است با توجه به خشکسالیهای اخیروفقیر شدن مرتع اکثر دامداران بزرگ دامهای خود را فروختهاند . در اواخر فروردین ماه گوسفندان از اطراف دیباج به مراتع میا نبد رفته که در اواسط اردیبهشت ماه به بنه (خیل ) میروند و کار دوشیدن شروع میشود. درحال حاضر هم اولین جشنواره آیئن امامداری یا(شیردوشان)در کنار امامزاده محمد دیباج برگزار شد.
برچسبها:
آبشار نکارمن در استان سمنان واقع است. نکارمن یکی از روستاهای شهرستان شاهرود است. این روستا در دهستان خرقان در بخش بسطام قرار گرفته است. روستای نکارمن یا نوکارمن در فاصله 25 کیلومتری شمال شاهرود و قبل از مجن واقع است. پس از طی 13 کیلومتر در جاده شاهرود به مجن، وارد جاده فرعی روستای نکارمن میشویم که در ادامه این مسیر و در دامنه کوه شاهوار، آبشار کوچک و زیبای آن نشانهای برای صعود کوهنوردان به حساب میآید. روستای نکارمن و روستای تاش، از مسیرهای اصلی صعود بهقله شاهوار است. رودخانه فصلی نکارمن به طول 15 کیلومتر از دامنههای جنوبی رشته کوه شاهوار و از چشمههای زلال آن منشا میگیرد و در ادامه به رودخانه تاش میپیوندد. این رودخانه در فصول گرم سال خشک میشود. همچنین مناطق زیبایی مانند قطار زرشک و چشمه هفترنگ فرحزاد نیز از دیدنیهای نکارمن به حساب میآید. مسیر دسترسی به آبشار نیاز به وسایل فنی ندارد و فاصله آن تا روستای نکارمن در حدود 3 کیلومتر است. ارتفاع آبشار از سطح آبهای آزاد درد حدود 2460 متر است.
منبع : کویرها و بیابانهای ایران
برچسبها:
شهر امیریه یکی از شهرهای شهرستان دامغان در استان سمنان است. جمعیت این شهر بر طبق سرشماری سال ۱۳۸۵، برابر با ۱٫۷۷۳ نفر بوده است .
امیریه قبلاً روستایی با عنوان «امیر آباد» بود. بافت شهر از خانههایی قدیمی و کهن تشکیل شده است. در بخشی از امیریه شهرکی نوساز نیز ساخته شده است.
باغهای پسته، زردآلو، انار، سنجد و مزارع هندوانه و خربزه که محصولات این منطقه جزو بهترین محصولات تره بارهای شهرهای اطراف میباشد.
برچسبها:
بیارجُمَند ، بخش و شهری در استان سمنان . نام شهر ظاهراً از ترکیب نام دو قریة بیار (جمع بئر به معنای چاه ) و جُمند در قومس * (= کومش ) پدید آمده است . بیارجمند در گذشته ولایت «بیار و جمند» را تشکیل می داده است . مقدسی در قرن چهارم مطالب فراوانی دربارة بیار، که اجداد مادری او اهل آنجا بوده اند، ذکر کرده است . به نوشته او، بیارشهرمانندی در کورة قومس بوده که دژ و بارو و مزارع و تاکستان و باغهای میوه داشته است . وی همچنین از پرورش شتر و گوسفند و تولید روغن در آنجا یاد کرده و می نویسد که ، شهر منبر (مسجد جامع ) و بازار نداشته ، و خرید و فروش در خانه ها انجام می شده است . در این منطقة کم آب ، آسیابها در زیرزمین ساخته شده بوده و آب از بالا بر آنها می ریخته است . اهالی شهر در ضدیّت با کرّامیّه سخت تعصب داشته اند. در زمان مقدسی ، شهر از دست دیلمیان در آمده بوده است و سامانیان بر آن حکومت داشته اند (ص 26، 356، 357، 367؛ ایرانیکا ، ذیل «بیار»).
در 388، ابن اسفندیار (ج 2، ص 8)، از قلعة جُمند (جومند) نام می برد که ابوعلی حمویه ، نصربن حسن فیروزان را در آنجا پناه داد. در 407 نصر از بیار و جومَند به ری رفت و از ترس قابوس و لشکریانش ، راه بیابان را طی کرد (رشیدالدین فضل الله ، ص 144؛ عتبی ، ص 360). یاقوت حموی بیار را شهری در قومس بین بسطام و بیهق ضبط کرده و چندتن از ادبا و علمای آنجا را نام برده است (ج 1، ص 772).
در اوایل قرن هشتم ، حمدالله مستوفی بیار را شهری متوسط و با هوای معتدل ، از اقلیم چهارم در خراسان دانسته ، که حاصلش غله و اندکی میوه است (ص 150). در دورة سربداران (737ـ 788) بیارجمند و مناطق اطراف آن به دست امیر عبدالرزاق سربدار افتاد (پطروشفسکی ، ص 52). خوافی در بیان وقایع 740، از تصرف بیارجمند و نواحی اطراف از جمله دامغان و بسطام و سمنان ، به دست وجیه الدین مسعود باشتینی سربدار خبر می دهد (ج 3، ص 59).
در 864، سلطان حسین میرزا (از سلسلة تیموریان ) به دلیل ناامنی و غارت قبایل عرب در نواحی بیار و جمند، عبدالعلی ترخان را به سرکوبی آنان فرستاد (خواندمیر، ج 4، ص 122). از اواخر قرن دوازدهم به بعد، جهانگردان اروپایی که از حاشیة شمالی کویر بزرگ گذشته اند، درباره بیار مطالبی نوشته اند. کاپیتان کلارک به حدود دویست خانه و آبیاری با قنات در بیار اشاره می کند ( ایرانیکا ، همانجا؛ نیز
رجوع کنید به شیندلر، ص 168). مک گرگور در اوایل قرن چهاردهم / اواخر قرن نوزدهم ، در سفر خود به منطقة کویر مرکزی ایران ، گذشتن از منطقة بین سمنان و بیارجمند و سبزوار
در شمال ، و یزد و نایین و بیابانک در جنوب را از گذشتن از دریاها خطرناکتر می داند (ص 102). در دورة قاجاریه ، بیارجمند از بلاد خراسان ، نزدیک سبزوار، بود و جایی خوش و هوایی دلکش داشت (شیروانی ، ص 152). اعتمادالسلطنه سخنان پیشینیان را دربارة بیار تکرار کرده و اطلاع جدیدی از وضع آن زمان شهر به دست نداده است ( رجوع کنید به ج 1، ص 520). وی جومند را نام قلعه ای در قومس که برخی آن را جومَندر و جوزْمندر نوشته اند، ضبط کرده است (ج 4، ص 2293). در 1311 ش ، بیارجمند از بلوکات شاهرود، در مجاورت بلوکات فرومَد، خارتوران ، طرود و زیراِستاق بود که مرکز آن بیار و محصولات مهم آن پنبه و انگور و توتون بود (کیهان ، ج 2، ص 207، ج 3، ص 177).
امروزه ، بیارجمند مرکز بخشی به همین نام در شهرستان شاهرود از استان سمنان است . بخش بیارجمند در منطقة کویری و مشتمل بر دو دهستان به نامهای خارتوران / خارطوران (به مرکزیت زمان آباد؛ در نیمه اوّل قرن نهم ، حافظ ابرو خاروطبران را ترکیب دو قریة خار و طبران می داند رجوع کنید به ج 2، ص 107) و بیارجمند (به مرکزیت خانخودی ) است . از شمال به بخش میامی (شهرستان شاهرود)، از مشرق به بخشهای داورزن و رودآب (شهرستان سبزوار) و بخش انابد/انابت (شهرستان برداسکن )، از جنوب به بخشهای مرکزی و دستگردان (شهرستان طبس ) و از مغرب به بخش مرکزی شاهرود محدود است . آبادیهای آن عمدتاً در دشت قرار دارد، به طوری که در 1375 ش از 126 آبادیِ بخش ، استقرار 96 آبادی در دشت ذکر شده است (مرکز آمار ایران ، 1376 ش الف ، ص 7). مهمترین کوههای آن عبارت اند از: کوه پیغمبر (مرتفعترین قله : 265 ، 2 متر) در جنوب آبادی زیور و جنوب غربی آبادی صالح آباد در حدود 123 کیلومتری جنوب شرقی بیارجمند؛ کوه منفرد آسیاب (مرتفعترین قله : 055 ، 2 متر) در حدود ده کیلومتری شمال غربی بیارجمند؛ سوخته کوه (مرتفعترین قله : 416 ، 2 متر) در حدود هفده کیلومتری شمال غربی شهر بیارجمند؛ قلعه آهو (مرتفعترین قله : 920 ، 1 متر) در حدود پانزده کیلومتری شمال غربی شهر بیارجمند؛ یَزدو (مرتفعترین قله : 641 ، 1 متر) در جنوب آبادیِ یزدو در حدود 23 کیلومتری جنوب شرقی شهر بیارجمند؛ و چاریانو (مرتفعترین قله : 620 ، 1 متر) در حدود دوازده کیلومتری شمال غربی شهر بیارجمند. رود کال شوراب ، خارتوران و رودهای موسمی و سیلابی کالِتگوک ، کالِتلخه بو و آب گورخو در آن جریان دارد.تلخاب از چشمه های مشهور بیارجمند (با آب نسبتاً شور)است . آبیاری زمینهای زراعی با چندین رشته قنات و چاههای عمیق و نیمه عمیق صورت می گیرد و بیشتر آبادیهای آن کشتزارهای موقت دارد.
محصولات عمدة آن گندم ، جو، پنبه و زیره است که بعضی صادر می شود. ازگیا، کتیرا و گز و تاغ دارد و از زیا، روباه و شغال و گرگ و آهو و خرگوش و کبک در آن یافت می شود (ایران . وزارت دفاع . ادارة جغرافیائی ارتش ، جاهای متعدد). نواحی شمالی و دامنه های آن ، مراتعِ دامهاست ، به طوری که بیارجمند قشلاق دامداران سنگسری است . دهستان خارتوران نیز قشلاق طایفة سنگسری و کردهای قوچانی و گله داران تُرشیزی است (حقیقت ، ص 261،263). شترداری در برخی نواحی آن رایج است . دارای صنایع دستی قالی ، قالیچه ، پشتی ، گلیم و نمد است . فرشبافی آن با طرحهای سبزواری ، کاشی ، بلوچی و تنگی و نقشهای گلریز، جقه ای و چهارخانه مشهور است (ایران . وزارت دفاع . ادارة جغرافیائی ارتش ، جاهای متعدد).
طبق قانون تقسیمات کشوری مصوب 16 آبان 1316، بخش بیارجمند در شهرستان شاهرود از استان دوم (مازندران ) تشکیل شد. در 1340 ش ، با جدا شدن سمنان از استان دوم ، تابع فرمانداری کل سمنان گردید . زبان اهالی ، فارسی با گویش محلی است و مردم منطقه پیرو مذهب شیعه (اثنا عشری ) و سنی حنفی اند .
جمعیت بخش بیارجمند در 1375 ش ، حدود 000 ، 7 تن بود که از این تعداد حدود 850 ، 3 تن در دهستان خارتوران به سر می بردند. بقعة مشهور به قبر حضرت جرجیس پیغمبر در فریدا (=فریدر از آبادیهای دهستان خارتوران ) قرار دارد (ایران . وزارت کشور. ادارة کل آمار و ثبت احوال ، ج 1، ص 279).
شهر بیارجمند (جمعیت طبق سرشماری 1375 ش : 626 ، 2 تن )، در ارتفاع 1080متری در 112 کیلومتری جنوب شرقی شهر شاهرود، در دشت گسترده ای در جانب جنوبی رشته کوه البرز شرقی و حاشیة شمالی دشت کویر واقع است . راه اصلی شاهرود ـ سبزوار از شمال آن می گذرد. میانگینِ حداکثر
مطلق دمای آن در تابستان ْ44 و میانگین حداقل آن در زمستان ْ15- است . بارش سالانة آن نیز حدود 110 میلیمتر است . دق بیارجمند (شوره زار) در جنوب شرقی شهر بیارجمند در شمال آبادی دره دایی قرار دارد ( جغرافیای کامل ایران ، ج 2، ص 776). بیارجمند با راه اصلی به شهرهای میامی و شاهرود در شمال و شمال غربی و نیز به شهر داورزن و سبزوار مرتبط است . خانخودی و زمان آباد نیز از طریق راههای فرعی با بیارجمند ارتباط دارند. شهر دارای مسجد جامع (متعلق به دورة افشاریه ) و چند زیارتگاه از جمله «پیر بریانه » و «پیر آهوان » است . جشن سَدة مردم بیارجمند از مهمترین جشنهای محلی منطقه است که پنجاه و پنج روز مانده به آخر سال برگزار می شود. اهالی معتقدند که با شروع گرما، مقدمات سبز شدن گیاهان بویژه گندم فراهم می شود و لذا در این روز در محله های شهر، سده (بوته های بیابانی با گُلهای سفید و ریز) روشن می کنند .
برچسبها:
پيشينه تاريخي:
این شهر از دیرباز یکی از شهرهای چهاردهمین ایالت تاریخی (ورن ) یا (ورنه ) از تقسیمات 16 گانه باستانی بوده است . برخی از محققان و مورخان این شهر را جزو ایالتهای مادها و برخی دیگرجزو ایلتهای پارتها به حساب می آوردند.
ويژگي هاي جغرافيايي:
شهرستان سمنان مرکز استان سمنان است. این شهرستان در 205 کیلومتری شرق تهران و برسر راه تهران به خراسان واقع شده است. سمنان با وسعتی در حدود22119 کیلومتر مربع در دامنه جنوبی رشته کوه های البرز واقع گردیده و از شمال به استان مازندران ازجنوب به دشت کویر از شرق به شهرستان دامغان و از غرب به شهرستان گرمسار محدود می گردد و ارتفاع آن از سطح دریا 1117 متر می باشد. سمنان نیز به مانند دیگر شهرستانهای استان مهد و زاگاه شخصیت ها و مفاخر بزرگ علمی و فرهنگی و عرفانی بوده است و از گذشته های دوره همواره به عنوان شهری که صاحب بزرگان دین و علم بوده مطرح شده است . بزرگانی مانند حاج ملاعلی حکیم الهی سمنانی، مشتاق سمنانی، شیخ محمد فانی سمنانی، ملا غلام حسین هراتی، شهاب سمنانی هنرمند و عارف قلندر مشهور و بسیاري از شخصیت های دیگر از بزرگان این منطقه می باشند که در تاریخ دین و عرفان و هنر خوش در خشیده اند.
صنايع دستي و سوغات:
تنوع اقلیم این شهر همچنانکه در کل استان مشهود بوده توانسته انواع صنایع دستی و هرهای سنتی را در دل مردمی که در دل مردمی که در این خطه زندگی می کردند ایجاد و باعث رونق اقتصادی و بروز احساسات و تجلی آن در هنرهای بومی منطقه و صنایع دستی گردد و تا به امروز این هنرها سینه به سینه با افت و خیزهای فراوان به عصر حاضر منتقل شود بطوری که در گذشته هنرهای کاربردی گیوه بافی، کلاه مالی ، مهرسازی و نمدمالی سفال گری و … از رونق بسیاری برخوردار بوده و به همراه سوغاتی همچون – نان سنتی ، شیرمال ، کماچ ، گل نرگس و … توشه راه مسافران رهگذر این شهر می شود.
گويش سمنانی
زبان سِمنانی، یکی از زبانهای ایرانی است.زبان سمنانی از شاخهٔ زبانهای ایرانی شمال غربی است و در عین حال زبان انتقالی میان زبانهای ایران مرکزی و زبان گیلکی به شمار میآید.این زبان با برخی واژههای متداول در خانواده زبانهای ایرانی، خود زبانی مستقل و کم وبیش خودکفا میباشد. در گروهبندی زبانهای ایرانی نو، زبان سمنانی متعلق به گروه زبانهای مرکزی ایران است. این زبان دارای لهجههای گوناگونی است که هیچکدام کار یک لهجه را یکسره تمام نکردهاند.
کریستن سن که در حدود سال ۱۹۱۴ درباره این زبان پژوهش نموده، میگوید:
زبان سمنانی به قدری با سایر لهجههای ایرانی نظیر مازندرانی و گیلکی و غیره اختلاف دارد که خود ایرانیها میگویند، بدون اینکه این زبانها را فرا گرفته باشیم، درک میکنیم ولی زمانیکه دو سمنانی با هم صحبت میکنند، هرگز زبان آنها را نمیفهمیم.سمنانی زبانی انعطافناپذیر است. واژههای بیگانه را به سختی میپذیرد و حتی به نظر میرسد که تا حدود یکی دو سده گذشته در مقابل ورود واژههای فارسی نیز مقاومت به خرج داده باشد. همچنین خاصیت ترکیبپذیری و ساخت واژههای جدید در این زبان در مقایسه با فارسی بسیار ضعیف است.
دستور زبان
برخی از این دستورات بر این پایهاند:
>> دستورات جمع
نامهایی که آخر آنها در مفرد حرف «یا» بیاید در جمع تغییری نمیکنند: کُنجی(مفرد)-کُنجی(جمع)= کنجد.
نامهایی که آخر آنها حرفی صامت بیاید در جمع «یا» به آخر آنها افزوده میگردد: غَلیف(مفرد)-غَلیفی(جمع)= کماجدان.
نامهایی که آخر آنها مصوت کوتاه است، در جمع مصوت کوتاهشان تبدیل به «اِی» میشود: رَجه(مفرد)-رَجِی(جمع)= بندی که بر آن رخت پهن کنند.
نامهایی که آخر آنها مصوت بلند باشد نیز در جمع مصوت بلندشان تبدیل به «اِی» میشود: اَستا(مفرد)-اَستِی(جمع)= هسته.
>> دستورات مؤنث و مذکر
سوم شخص مفرد فعل ماضی، مونث و مذکر دارد: ژوبِشا(مذکر)-ژینبِشیا(مؤنث)= او رفت.
افعالی که آخر آنها در ریشه زمان گذشته حرف صامت «دال» باشد، صرف مذکر و مؤنث آنها یکسان است: ژوهاکرد(مذکر)-ژینهاکرد(مؤنث)= خاو کرد.
افعالی که آخر ریشه زمان گذشته آنها حرف صامت «ت» باشد در مؤنث مصوت کوتاه «-َ» به کلمه اضافه میشود: ژوبُخُت(مذکر)-ژینبُخُتَه(مؤنث)= خوابید.
سوم شخص فعل بودن در مذکر و مؤنث یکسان نیست: ژوگوزَه(مذکر)-ژینگوزِه(مؤنث)= او بزرگ است.
صفات با اسامی مذکر و مؤنث، تذکیر و تأنیث پیدا میکنند و با اسناد فعل بودن در سوم شخص تذکیر و تأنیث آنها آشکار میشود: دِزار اِسبیَه= دیوار(مذکر) سفید است.
عدد «یک» تذکیر و تأنیث دارد. عدد یک مذکر با معدود مفرد مذکر و عدد یک مؤنث با معدود مفرد مؤنث میآید: آی وَشکا= یک پسر – اییَه دخترَه= یک دختر.
صفت اشاره مفرد برای اشاره نزدیک با نامهای مذکر و مؤنث مفرد حالت تذکیر و تأنیث پیدا میکند: اِن موتَر= این کبوتر نر – اِنَه کوتَرَه= این کبوتر ماده.
صفت اشاره مفرد برای اشاره به نزدیک با نامهای جمع مذکر و مؤنث تغییری نمیکند و مفرد مذکر آن با این نوع اسمی بکار میرود: اِن شیلِّکی تُرشیَن= این زردآلوها ترش هستند.
نامهایی که از زبانهای دیگر وارد میشوند، گروهی مذکر و پارهای جزء اسامی مونث طبقهبندی میگردند: ماشین و دیپلم= مذکر – صَندلیَه و کُمُدَه= مؤنث.
برچسبها: